صمد نمي تواند و نبايد امير باشد
در چند هفته گذشته آنچنان نوشتار فوتبال نويسان ايراني عبدالصمد مرفاوي را نشانه گرفته كه گويي او گناه كبيره كرده و مربي استقلال شده تا دراين تيم مربيگري كند.
اين دسته از فوتبال نويسان توقع دارند مرفاوي كپي برابر اصل شده امير قلعه نويي باشد. در شايسته بودن امير شكي نيست؛ اما در حركات عده اي از نويسندگان نوعي غرض ورزي وكينه توزي ديده مي شود كه احتمالا ريشه در پشت پرده فوتبال ما دارد. براي روشن شدن مسئله كمي به عقب تر برمي گردم و ابتداي حضور امير قلعه نويي را به عنوان مربي را به ياد مي اوريم.
امير بعد از اويختن كفشهاي بازيگري به برق تهران رفت و بعد از يك فصل خوب، به استقلال اهوازي كه در حال سقوط بود پيوست وبه هر ترتيب از سقوط ان تيم جلوگيري كرد. سپس به استقلال پيوست و باقي ماجرا را كه همه مي دانيم اتفاق افتاد؛ اما براي بعضي ها كه اين روزها كاسه داغ تر از آش شده اند و مانند دايه براي اين تيم دل مي سوزانند مي نويسم و يادشان باشد كه سه سال طول كشيد تا امير اين تيم را قهرمان كرد و بعد هم با دست خود تيم را از آسيا حذف كرد و جلوي دوربين تلويزيون گفت: فوقش جريمه اش را مي دهيم!!
و اما صمد؛ او با تيم هاي پايه استقلال به قهرماني رسيد و دستيار همين اميري كه شما زير علم اش سينه مي زنيد شد و چهار سال در استقلال يار وياور او بود و به هر ترتيب در شادي و غم اين تيم شريك بود؛ اما حالا همه يادشان امده كه صمد براي مربيگري در استقلال كوچك است و بايد كسي ديگر جايگزين او شود كه لياقت مربيگري در اين تيم را داشته باشد.
حضور مربي ايراني در تيم بزرگي چون استقلال بعد از چند تجربه ناموفق مربي خارجي نشانگر يك تفكر جا افتاده در باشگاه آبي پوشان تهراني است.آنچنانكه به ياد مي آوريم در طرف مقابل تيم رقيب در چند سال گذشته اگر اغراق نباشد چيزي در حدود ده ميليون دلار را صرف مربياني چون راينر زوبل،اشميت، آري هان و دستيارانش، مصطفي دنيزلي و كمك هايش،افشين قطبي، وينگاداي پرمدعا و همين آخري جناب آقاي كرانچار كرده و الحق وقتي نتيجه را مي بينيم چيزي بيشتر از استقلال عايدش نگرديده، بنابر اين تماشاگران فوتبال خوب مي دانند كه صرف مربي خارجي نمي تواند برايشان نتيجه ساز باشد. پس روي اوردن آبي هابه مربي ايراني مي تواند در ابتداي امر نگرش خوبي باشد براي تقويت فوتبال ملي، حال مي ماند اينكه چه كسي بايد مربي باشد؟
چند مربي با كيفيت مي شناسيد كه اين وقت از فصل بتواند گليم در حال خيس شدن استقلال را از آب بيرون بكشد و ايا اصولا هيچ آدم عاقلي تضمين مي دهد كه استقلال را در ادامه راه بهتر از اين كه مي بينيم به زمين بفرستد و نتيجه بگيرد؟
در اين موقعيت با تمام نتايج بدي كه استقلال مي گيرد بهترين راه براي اين تيم ثبات كادر فني و احتمالا تغيير نگرش است كه مي تواند با تزريق افكار جديدي به گروه مربيان تيم استقلال باشد.
كساني كه امروز عبدالصمد مرفاوي را به باد تمسخر گرفته اند و دايم در نوشته هايشان و مصاحبه هايي كه عليه او مي گيرند از واژه""اون تيمه""استفاده مي كنند ، ديروز در مورد ""كل يوم ""امير قلعه نويي را به باد تمسخر گرفته بودند ، حضرات از گاف هايي كه خود گه گاه مي دهند به كلي بي خبرند .
يكي از استادان همين اقايان يادشان رفته كه زماني در نوشته هايش از واژه هايي چون"حسن خوب" و ""حسن بد""استفاده مي كرده است كه اگر بنابر بر گاف گيري و رسواكردن باشد خود آقايان در صف اول سوتي دهندگان خواهند بود .
لازم است كمي درباره ديگران بهتر فكر كنيم ، براي رساندن تيراژ روزنامه هايمان نيازي به خراب كردن ديگران نيست. همانگونه كه صمد مرفاوي هم بايد بداند كه بهترين نيست؛ اما مي تواند بهترين باشد.
در اينكه امير قلعه نويي از روابط عمومي بالايي برخوردار است شكي نداريم؛ اما صحيح نيست فلان شخص كه دلبستگي هاي خاص خود را دارد براي اينكه ارادتش را به آدم مورد نظرش ثابت كند هر آنچه دلش مي خواهد به ديگران بگويد. اصولا كار خبرنگار خبر رسانيست نه حاشيه سازي و سپس خبر سازي!درست نيست هر انچه را كه امير قلعه نويي ذاتا داراست و همين وجه تمايزش نه تنهابا صمد كه همه مربيان حال حاضر ايران است از مرفاوي نيز انتظار داشته باشيم. حميد استيلي، مدير روستا، منصوريان، افشين پيرواني،داوود مهابادي،خدادادعزيزي ،مرفاوي و.....سرمايه هاي اين فوتبالند،به جاي حاشيه سازي براي يك مربي جوان ايراني دستش را بگيريد تا در فردايي نه چندان دور نيازي به حضور "فلانوويچ"و"بيسارو ويچ "نداشته باشيم .
در چند هفته گذشته آنچنان نوشتار فوتبال نويسان ايراني عبدالصمد مرفاوي را نشانه گرفته كه گويي او گناه كبيره كرده و مربي استقلال شده تا دراين تيم مربيگري كند.
اين دسته از فوتبال نويسان توقع دارند مرفاوي كپي برابر اصل شده امير قلعه نويي باشد. در شايسته بودن امير شكي نيست؛ اما در حركات عده اي از نويسندگان نوعي غرض ورزي وكينه توزي ديده مي شود كه احتمالا ريشه در پشت پرده فوتبال ما دارد. براي روشن شدن مسئله كمي به عقب تر برمي گردم و ابتداي حضور امير قلعه نويي را به عنوان مربي را به ياد مي اوريم.
امير بعد از اويختن كفشهاي بازيگري به برق تهران رفت و بعد از يك فصل خوب، به استقلال اهوازي كه در حال سقوط بود پيوست وبه هر ترتيب از سقوط ان تيم جلوگيري كرد. سپس به استقلال پيوست و باقي ماجرا را كه همه مي دانيم اتفاق افتاد؛ اما براي بعضي ها كه اين روزها كاسه داغ تر از آش شده اند و مانند دايه براي اين تيم دل مي سوزانند مي نويسم و يادشان باشد كه سه سال طول كشيد تا امير اين تيم را قهرمان كرد و بعد هم با دست خود تيم را از آسيا حذف كرد و جلوي دوربين تلويزيون گفت: فوقش جريمه اش را مي دهيم!!
و اما صمد؛ او با تيم هاي پايه استقلال به قهرماني رسيد و دستيار همين اميري كه شما زير علم اش سينه مي زنيد شد و چهار سال در استقلال يار وياور او بود و به هر ترتيب در شادي و غم اين تيم شريك بود؛ اما حالا همه يادشان امده كه صمد براي مربيگري در استقلال كوچك است و بايد كسي ديگر جايگزين او شود كه لياقت مربيگري در اين تيم را داشته باشد.
حضور مربي ايراني در تيم بزرگي چون استقلال بعد از چند تجربه ناموفق مربي خارجي نشانگر يك تفكر جا افتاده در باشگاه آبي پوشان تهراني است.آنچنانكه به ياد مي آوريم در طرف مقابل تيم رقيب در چند سال گذشته اگر اغراق نباشد چيزي در حدود ده ميليون دلار را صرف مربياني چون راينر زوبل،اشميت، آري هان و دستيارانش، مصطفي دنيزلي و كمك هايش،افشين قطبي، وينگاداي پرمدعا و همين آخري جناب آقاي كرانچار كرده و الحق وقتي نتيجه را مي بينيم چيزي بيشتر از استقلال عايدش نگرديده، بنابر اين تماشاگران فوتبال خوب مي دانند كه صرف مربي خارجي نمي تواند برايشان نتيجه ساز باشد. پس روي اوردن آبي هابه مربي ايراني مي تواند در ابتداي امر نگرش خوبي باشد براي تقويت فوتبال ملي، حال مي ماند اينكه چه كسي بايد مربي باشد؟
چند مربي با كيفيت مي شناسيد كه اين وقت از فصل بتواند گليم در حال خيس شدن استقلال را از آب بيرون بكشد و ايا اصولا هيچ آدم عاقلي تضمين مي دهد كه استقلال را در ادامه راه بهتر از اين كه مي بينيم به زمين بفرستد و نتيجه بگيرد؟
در اين موقعيت با تمام نتايج بدي كه استقلال مي گيرد بهترين راه براي اين تيم ثبات كادر فني و احتمالا تغيير نگرش است كه مي تواند با تزريق افكار جديدي به گروه مربيان تيم استقلال باشد.
كساني كه امروز عبدالصمد مرفاوي را به باد تمسخر گرفته اند و دايم در نوشته هايشان و مصاحبه هايي كه عليه او مي گيرند از واژه""اون تيمه""استفاده مي كنند ، ديروز در مورد ""كل يوم ""امير قلعه نويي را به باد تمسخر گرفته بودند ، حضرات از گاف هايي كه خود گه گاه مي دهند به كلي بي خبرند .
يكي از استادان همين اقايان يادشان رفته كه زماني در نوشته هايش از واژه هايي چون"حسن خوب" و ""حسن بد""استفاده مي كرده است كه اگر بنابر بر گاف گيري و رسواكردن باشد خود آقايان در صف اول سوتي دهندگان خواهند بود .
لازم است كمي درباره ديگران بهتر فكر كنيم ، براي رساندن تيراژ روزنامه هايمان نيازي به خراب كردن ديگران نيست. همانگونه كه صمد مرفاوي هم بايد بداند كه بهترين نيست؛ اما مي تواند بهترين باشد.
در اينكه امير قلعه نويي از روابط عمومي بالايي برخوردار است شكي نداريم؛ اما صحيح نيست فلان شخص كه دلبستگي هاي خاص خود را دارد براي اينكه ارادتش را به آدم مورد نظرش ثابت كند هر آنچه دلش مي خواهد به ديگران بگويد. اصولا كار خبرنگار خبر رسانيست نه حاشيه سازي و سپس خبر سازي!درست نيست هر انچه را كه امير قلعه نويي ذاتا داراست و همين وجه تمايزش نه تنهابا صمد كه همه مربيان حال حاضر ايران است از مرفاوي نيز انتظار داشته باشيم. حميد استيلي، مدير روستا، منصوريان، افشين پيرواني،داوود مهابادي،خدادادعزيزي ،مرفاوي و.....سرمايه هاي اين فوتبالند،به جاي حاشيه سازي براي يك مربي جوان ايراني دستش را بگيريد تا در فردايي نه چندان دور نيازي به حضور "فلانوويچ"و"بيسارو ويچ "نداشته باشيم .