این فوتبال هزار رنگ
بشارت نو/گروه ورزش
افشین معشوری - دایم می
گوییم: فلان مدیر فوتبالی است و فلانی فوتبالی نیست! فکر نمی کنیم کدام یک از این
مدیران عملکرد مناسبی داشته اند و کدام باعث سرشکستگی آن شده اند. شاید در بین همه
ی کسانی که در سه دهه ی اخیر مدیریت فوتبال نیم بند ایران را بر عهده داشته اند«
داریوش مصطفوی» موردی استثنایی به شمار آید. مصطفوی که نمونه ی بارز مدیران ورزشی
و به قول معروف دارای سبقه ی فوتبالی بود؛ در سالهای پس از انقلاب به عنوان دبیر،
رییس و سرپرست در فدراسیون فوتبال حضور داشته است. او که پیش از ان به عنوان
بازیکن در باشگاه تاج سابق بازی کرده بود، در سالهای آخر فوتبال به باشگاه رقیب
پیوست و مدتی نیز قرمز پوش شد؛ اما با آویختن کفشها آرام آرام مسئولیت های ریزو
درشتی از دبیری فدراسیون تا مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس را تجربه کرد. از مصطفوی به
عنوان مدیری که تجربه ی حضور در دو باشگاه مطرح تهرانی را داشت، همواره انتظارات
زیادی بود؛ اما در آن دوران حرفهایی دیگر می زد، نظیر اینکه:« در ۲۰ دقیقه قدر ۵۰ سال از علی آبادی
یاد گرفته ام!» که اشاره به لیاقت مدیریتی محمد علی آبادی(رئیس وقت سازمان تربیت
بدنی) بود؛ اما حالا بعد از گذر از دوره ی مسئولیت و اینکه
می داند دیگر علی آبادی در سازمان نیست، می گوید:« 20 سال رئیس بودم
، اسمم هم مدیر فوتبالی بود اما هیچ اختیاری دستم نبود!» و در ادامه معتقد است:«
آنچه در دهه ی دوم بعد از انقلاب شکل گرفت، این بود که جوان های عاشق فوتبال که
رویای شان دیدن ستاره های فوتبال از نزدیک بود ، شدند مدیران تیم ها و متولیان
ورزش، آنها به دنبال دستیابی به عقده های دوران کودکی شان بودند. ما حرفه ای نشده
بود، آماتور بودیم و این شکل از مدیریت، بله من 20 سال مسئولیت داشتم؛ اما چه مسئولیتی
که اختیاری نداشتم. برای اینکه مربی بیاورم باید می رفتم دفتر رئیس سازمان، هر
چیزی باید از آنجا هماهنگ می شد!» او در حساس ترین دوره ی فوتبال ایران که فیفا
شمشیر را از رو برای محرومیت ایران بسته بود،
گفت:« فیفا هیچ غلطی نمی تواند بکند و...» حالا حرفهای تازه ای به زبان می
آورد. معلوم نیست این میز با آدمها چه می کند که حتی فوتبالی ترین مدیر فدراسیون-
به زعم خیلی ها- این گونه تغییر ماهیت می دهد و به راحتی گذشته و اقدامات خود را
زیر سئوال می برد؟ شاید بهترین جمله را در خصوص داریوش مصطفوی، مرحوم حسین فکری در
خبرورزشی آن سالها نوشته باشد، او نوشت:«داریوش شاید رنگرز خوبی باشد؛ اما یقینا
رئیس فدراسیون خوبی نیست» انگاربه قول
سهراب:«چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید»