۱۳۹۱ بهمن ۸, یکشنبه

به بهانه ی خداحافظی دروازه بان تیم ملی فوتبال ایران


 

به بهانه ی خداحافظی دروازه بان تیم ملی فوتبال ایران

این فوتبال سرمایه سوز
بشارت نو
افشین معشوری- ناصر حجازی همیشه افسوس می خورد:«در بیست و هفت سالگی»؛ در حالیکه در اوج دوران بازیگری بودم، کنار گذاشته شدم. در حالیکه همه می دانیم در فوتبال جهان دروازه بانان تداوم بیشری نسبت به بازیکنان سایر نقاط زمین دارند، در ایران معمولا ازچنین داشته یی به نحو شایسته استفاده نمی کنیم. حجازی را با «طرح من درآوردی بیست و هفت ساله ها» که  اوایل انقلاب عده یی کارناشناس در فدراسیون نشستند و خواستند مثلا جوانگرایی کنند، از تیم ملی کنار گذاشتیم و چنان کردیم که او ابتدا سر از تیم های بی نام و نشان هند در اورد، سپس برای ادامه ی فوتبال به بنگلادش رفت و با قهرمانی چند باره در آنجا، حتی «محمدان» را به لیگ آسیا رهنمون کرد و نتایج در خوری نیز کسب کرد.

 پس از او چند دروازه بان دیگر مانند: بهروز سلطانی، مجید رضایی، احمد سجادی و ... آمدند که البته هیچکدام کیفیت فنی حجازی را نداشتند، تا نوبت «احمد رضا عابدزاده» شد که پیراهن شماره ی یک تیم ملی فوتبال ایران را بپوشد. احمدرضا؛ اما از سوی دیگر بام افتاد، او را آنقدر در میدان به بازی گرفتند و در هر بازی سیزده به دری از او استفاده کردند، که «یک بازیکن نپالی» وقتی با او تک به تک شد، بلایی بر سر زانویش اورد که همین روزها هم که عابد زاده در امریکا مشغول مربیگری است، از یاد نبرده است. عابد زاده  حتی با پای مجروح و ملتهب مدتها شماره ی یک ایران بود؛ اما به هر حال دوره ی اوهم سر آمد.

 این بار دروازه بانانی چون پرویز برومند، هادی طباطبایی، داود فنایی و...آمدند و رفتند. هادی همیشه چوب حجب و حیایش را خورد، برومند در بیرون و درون زمین به بیراهه رفت و فنایی نیز نتوانست چنان کند که لازم بود. «بلاژویچ» که به فوتبال ایران آمد، چاره را در استفاده از «ابراهیم میرزاپور»ی دید که البته از لحاظ فنی در حد شماره یک مطمئنی نبود؛ اما بازیگوشی های برومند(که شدیدا معتقدم در صورت بیراهه نرفتن بهترین دروازه بان ایران پس از عابدزاده می شد)  و نبود دروازه بان ممتاز دیگری، مدتها ابراهیم را درون دروازه ی ایران بیمه کرد، اگرچه او تا آخرین روزهای حضورش نتوانست کاشت زدن را که از اصول اولیه ی فوتبال است، بیاموزد.

پس از میرزاپور، چند دروازه بان مانند وحید طالب لو و مهدی رحمتی، حتی علیرضا حقیقی و .... در تیم آزموده شدند؛ اما سرانجام قرعه به نام «سید مهدی رحمتی» که سالها در کنار تیم زندگی کرده بود و به نظر به لحاظ فنی و روحی نیز از دیگران بهتر می نمود، افتاد.

 روزهای بد و خوب زیادی را با رحمتی سپری کردیم، اگرچه خالی از ضعف نبود و نیست؛ اما در حال حاضر بهتر از او نیز سراغ نداریم. اینکه حالا در اوج پختگی، درک فنی و روحیه، «رحمتی» به یکباره از تیم ملی خداحافظی می کند، شاید به نظر یک تصمیم شخصی باشد؛ اما فراموش نکنیم برای ساخته شدن دروازه بانی چون رحمتی، وقت و هزینه های بسیاری صرف شده و او یک سرمایه ی ملی است. به جای اینکه در رسانه ها او را بازخواست کنیم، بیاییم ریشه های این تصمیم را بکاویم، تا بدانیم اصولا چرا می باید  بازیکنی در چنین روزهای حساسی که ایران درگیر بازیهای مقدماتی جام جهانی است، ساز جدایی کوک  کند. نمی توانیم خودمان را گول بزنیم، اگرچه سید مهدی می گوید دلایلی دارد که فعلا به دلیل درگیر بودن ایران با بازیها صلاح نیست بازگو شود؛ اما به راحتی می توان فهمید که او از حضور «دروازه بانی که می گویند ایرانی است» و در آن سوی آبها پرورش یافته، ناراحت است.

اینکه از همه ی ظرفیت ها به خوبی به نفع فوتبال ایران استفاده کنیم، بسیار کار معقول و منطقی یی است؛ اما آزردن شماره یک ایران  با «توهم» بهتر بودن کسی که هنوز از نزدیک بازی اش را ندیده ایم، کار نا معقولی به نظر می رسد که احتمالا ریشه ی«قهر غیر رسمی» سید مهدی رحمتی نیز همین مورد است.

 با همه ی احترامی که برای «کی روش» به عنوان سرمربی تیم ملی ایران قایلم، معتقدم در شرایط کنونی افزودن حتی بزرگ ترین دروازه بان های جهان -به جای رحمتی- اشتباهی محض است و یقینا پیش از همه، ضرر های ان متوجه ی مربی پرتغالی ایران خواهد شد.