۱۳۹۱ مهر ۱۱, سه‌شنبه

شیر بچه های دوست داشتنی ایران


صعود دوباره ی تیم ملی نوجوانان ایران به جام جهانی

شیر بچه های دوست داشتنی ایران

گروه ورزش – افشین معشوری - یک بار دیگر نوجوانان ایران با مربیگری «علی دوستی مهر» جواز صعود به مسابقات جام جهانی فوتبال نوجوانان را گرفتند. در14 آبان 1388 و شماره ی 191 بشارت نو مطلبی داشتیم با عنوان«تیم ملی نوجوانان ایران آبروی همه ی فوتبال ایران را یکجا خرید» از ان روزگار، نزدیک به سه سال می گذرد. «علی دوستی» یک دوره ی ناموفق را در تیم جوانان سپری کرد و دوباره هدایت تیم نوجوانان ایران را به دست گرفت و با شایستگی راهی جام جهانی کرد، کاری که بسیاری از مربیان پرمدعای داخلی و خارجی در انجام آن عاجز بودند؛ اما با اینکه مسابقات این تیم در ایران برگزار می شد آنگونه که باید و شاید پوشش خبری نداشت و رسانه ی ملی نیز توجه شایسته یی از خود نشان نداد.

در مسابقه ی منتهی به صعود تیم ایران به جام جهانی نوجوانان، این تیم در بازی برتری با نتیجه ی 5 بر یک استرالیا را شکست داد. این بازی مانند سایر بازی های تیم نوجوانان ، روی آنتن  شبکه 3 نرفت تا فوتبالدوستان ایرانی  زیباترین نمایش ملی چند ساله ی اخیر فوتبال ایران را از دست بدهند، اگر چه بینندگان شبکه ی ورزش و شبکه های عربی بازی را از طریق گیرنده های شان تماشاکردند.

بحث بر سر نام شخص نیست، دوستی نه! هر نام دیگری، تیمی که نماینده ی ایران است استحقاق توجه ویژه را داراست. شاید بهانه ی عدم پخش این بازی نمایش دیدار ملی پوشان جوان والیباب ایران از شبکه ی سوم عنوان شود، اما این نیز بهانه یی بیش نیست زیرا بارها دیده ایم در روزهای آخ مسابقات لیگ برتر فوتبال، با اتخاذ تدبیری مناسب بازهای تیمها از شبکه های مختلف سراسری پخش می شود تا هموطنان علاقه مند قادر به دیدار ان باشند. عای ایحال علی دوستی می گوید:«تیم من لایق قهرمانی است، حاشا به غیرت مان اگر نتوانیم در آسیا قهرمان شویم.» او با بیان اینکه این افتخار برای همه مردم ایران است، می گوید:«از همه تشکر می کنم. این افتخار به همه ی مردم ایران تعلق دارد. همه ی خانواده فوتبال دست به دست هم دادند تا نوجوانان بتوانند به جام جهانی برسند. قبلا هم گفته بودم به جام جهانی نمی‌رویم مگر اینکه نفس مردم پشت ما باشد»

ستودنی است، همه می دانند در تیم دوستی  از ریخت و پاش های آنچنانی خبری نبود و حتی امکان پخش تلویزیونی برای ترغیب تماشاگر مهیا نشد؛ اما چیزی که در این تیم فوران کرد، غیرت بود و آنچه در کادر مربیگری مشهود بود، همت بود، امیدواریم تا تجربه های تلخ گذشته تکرار نشده فدراسیون و مسئولان پخش تلویزیونی کاری کنند.

با ستاره های مان چه می کنیم؟


حاشیه نگاری بر یک واقعیت در فوتبال ایرانی

با ستاره های مان چه می کنیم؟

 

گروه ورزش – افشین معشوری - تفاوتی نداردآبی باشی یا قرمز، نامت فرهاد باشد یا علی، وقتی اراده بر حذف باشد، دیگر سابقه ات نیز چندان مهم نیست. فوتبال ایرانی بی رحم تر از ان است که فرزندانش را، قهرمانانش را و ستارگانی را که تا دیروز شادی آور بودند، ارج بگذارد و آن طور که شایسته است با احترام از صحنه ی ورزش خارج کند.

فوتبال ایران در هفته ی اول مهرماه شاهد دو رویداد مهم در تیمهای قرمز آبی بود.علی کریمی از پرسپولیس کنار گذاشته شد و فرهاد مجیدی از فوتبال خداحافظی کرد و این همه پس از اتفاقات سریالی یی بود که از ابتدای فصل پیرامون این دو باشگاه و بازیکنان  افتاد.

 محمد رویانیان پس از تعارفات فراوان، آب پاکی را روی دست علی کریمی ریخت و به ایسنا گفت:« کریمی مثل فرزند من می‌ماند. اما اگر فرزند من در پرسپولیس مفید نباشد، همین برخورد را با او می‌کنم. بین ژوزه و کریمی اختلاف افتاده است، ژوزه در این باره دلایلی به من گفت که واقعا تکان دهنده بود. کریمی بازیکنی است که به هیچ عنوان نمی‌گذارم خراب شود. بودن کریمی در پرسپولیس الزامی ندارد. من با او قرارداد بسته‌ام. امیدوارم بهترین تصمیم را برای او بگیریم. مردم نمی‌دانند چه اتفاقاتی در تیم ما افتاده است».

علی فتح الله زاده نیز که رابطه ی صمیمانه یی با ستاره ی سابق تیمش داشت و ابتدای فصل امسال وعده داده بود فرهاد مجیدی را به استقلال خواهد اورد. پس از جدی شدن حضور مجیدی با پیش کشیدن شروطی باعث انصراف مجیدی از حضور در استقلال شد، در اخرین اظهار نظرش گفت: «من نمی توانستم مجیدی را به قلعه نویی تحمیل کنم. او تشخیص داده بود که فرهاد را نمی خواهد و در حیطه وظایف خودش عمل کرد». آری به نظر حق بافتح الله زاده است؛ اما وقتی به یاد بیاوریم که فرهاد مجیدی سالها کاپیتان استقلال بوده و افتخاراتی را در این لباس برای استقلال کسب کرده، در خواهیم یافت که اعطای بازوبند در حضور او به بازیکنی دیگر(حتی اگر این بازیکن نکونام باشد) توهینی آشکار به اوست که هر تماشاگر کم سن و سالی نیز به ان واقف است.

فتح الله زاده؛ اما پیش از مذاکره با مجیدی، باید می دانست که آب این بازیکن و مربی تیم در یک جوی نخواهد رفت و با اتلاف وقت باعث از دست رفتن پیشنهاد خارجی مجیدی نمی شد که این جدای از ضرر مالی، ضربات روحی را نیز برای بازیکن محبوب تیمش  به همراه داشت.

فرهاد مجیدی پس از نامهربانیهایی که دید، با استفاده از فرصت پیش آمده مدتی در کلاسهای مربیگری در "لیدز" شرکت کرد و اینک در بازگشت دوباره به ایران، این بار قلم به دست گرفت و درنامه ی خداحافظی برای هوادارانش نوشت:« وقتی 15 سال پیش به تیم محبوبم استقلال پیوستم، هرگز تصور نمی کردم روزی با حمایت هواداران پر شور و دوست داشتنی آبی دل استقلالی به جایگاه کنونی‌ام رسیده که در آستانه 36 سالگی ، هنوز با تمام وجود و با ذره ذره توانم برای هواداران بتوانم به میدان بروم. بازیکن و کاپیتان استقلال بودن، افتخاری است که برای " فرهاد مجیدی" فراموش شدنی نیست. بازی کردن در تیمی که بزرگانی چون شادروان ناصر حجازی، علی جباری و حسن روشن روزگاری در آن عضویت داشتند یا پوشیدن پیراهن شماره 7 که در گذشته بر تن تکنیکی ترین بازیکن آسیا " مجید نامجو مطلق " بوده یا بستن بازوبندی که بر دستان ستارگانی چون برادران بیانی و جواد زرینچه بوده برای " فرهاد " فرزند کوچک خانواده بزرگ استقلال مایه اعتبار و افتخار است .در این مدت در شادی و غم های زیادی با هواداران عزیز سهیم بوده ام . با شادی هوادار خندیدم و با گریه آنها اشک ریختم. پیروزی های دربی، جشن قهرمانی های لیگ برتر و جام حذفی ، شکست ها و از همه غم انگیز تر از دست دادن اسطوره تاریخ باشگاه استقلال ناصرخان حجازی که روز تلخی برای من و هواداران بود، هیچگاه از خاطرم نمی رود. با عنایت خداوند متعال، حمایت هواداران و لطف نام بزرگ و پیراهن آبی" استقلال" به آرزوهای مادی و معنوی خویش رسیده ام وهر چه دارم از استقلال و هوادارانش است و هر کجا که باشم برای سربلندی استقلال تلاش خواهم کرد».

شاید این برخورد را مبارزه با بازیکن سالاری می نامیم! بازیکن سالاری پدیده ی بسیار زشتی است که باید با ان مقابله کرد؛ اما برخوردهایی از این دست با بازیکنانی مانند مجیدی و کریمی اصولا از این دسته  اقدامات فاصله ی بسیاری دارد. اگرچه خداحافظی از میادین برای قهرمانان امری بدیهی است و هیچ قهرمانی تا ابد در عرصه ی قهرمانی حضور نخواهد داشت؛ اما نگارنده به عنوان فوتبالدوستی قدیمی به یاد ندارد بازیکنی در ایران انچنان که شایسته ی او بوده از میادین خداحافظی کرده باشد.

 چه می کنیم؟ چرا ستاره های مان را تا این حد می آزاریم؟ می خواهیم به چه افتخاری برسیم؟ می خواهیم کدام قله را فتح کنیم که این همه ساده علی کریمی را نادیده می گیریم و فرهاد مجیدی را ناچار به خداحافظی می کنیم؟ فتح الله زاده بازیکنی می آورد و طبق امارهای غیر رسمی مبالغی- برای او و دربافت رضایت نامه اش - می پردازد که می توان با ان، بخشی از یک ورزشگاه مدرن را ساخت. رویانیان بازیکنانی را با هزینه های نجومی در اختیار می گیرد که گاهی حتی در فهرست 18 نفره حضور ندارند، مربی یی را به خدمت می گیرد که افکار فسیل اش ثمر بخش نیست و حالا با اوردن یحیی گل محمدی موقتا به عنوان دستیار و احتمالا در آینده سرمربی پس از هفته ها از سد آلومینیوم می گذرد، آیا هزینه ی یک بازی آبرومند خداحافظی بیش از خرید ستاره هایی است که "حلبی اند" و تنها نام ستاره را با خود یدک می کشند؟

می توان هزاران واژه در ابن باره نوشت، نوشت که عبدالعلی چنگیز، حمید علیدوستی، برادران بیانی،حمید درخشان، نادر محمدخانی، رضا احدی، جعفر مختاری فر،استیلی، عابدزاده، دایی، کریم باقری، خداداد عزیزی و... چگونه از این ورزش کنار رفته اند؟ آیا ارزش هر کدام از نامهای یاد شده و ده ها نام بزرگ دیگر کمتر از بازیکنان همین فوتبال به مراتب ضعیف تر کشورهای کوچک حوزه ی خلیج فارس است که انها برای قهرمانان شان یادبودهای آنچنانی می گیرند و ما آنچنان بر اعصاب و روان شان می کوبیم که اگر بروند و پشت سرشان را هم نگاه نکنند، صاحب حق هستند.

از مجیدی و علی کریمی و دایی و باقری و خداداد و ده ها بازیکن  دیگر که در حافظه ی تماشاگران به یادگار مانده است، گذشت، فکری برای نسل حاضر بکنیم که این قدرنشناسی خود باعث عدم پایبندی به بعضی از اصول اخلاقی است و شاید جرقه ی باند بازی و بازیکن سالاری نیز باشد.

ستاره های کم نور



در حاشیه ی باختی نوبرانه

ستاره های کم نور

سرویس ورزشی – افشین معشوری - پس ازچند روزی که از باخت ناامید کننده ی ایران به لبنان می گذرد، هر کس به فراخور بینش و اعتقادش در این خصوص گفته و نوشته است. آنچه در این باره ملموس بود اینکه؛ عمده ی حملات متوجه بازیکنان و مربی تیم شد؛ اما واقعیت این است که در این باخت سهم بازیکنان و مربی کمتر از چیزی است که دیده و شنیده ایم.

درست یا غلط؛ کارلوس کی روش مربی یی است که در 5 قاره ی جهان با نام او آشنایند، در تیم های بزرگی چون منچستر و رئال مربیگری کرده است، کم و بیش دارای افتخاراتی است که حداقل هیچکدام از مربیان ایرانی ندارند، اعتباری بیش از تمام مربیانی ایرانی در سطح بین المللی دارد و رزومه یی که می گوید مربی کوچکی نیست؛ اما آنچه باعث باخت تیم ملی شد نه مربیگری او که عدم همخوانی او با سنت ها و پیشینه ی روانی بازیکنان ایرانی است.

ذات فوتبال با برد و باخت عجین است و نمی توان با یک برد تیمی را به عرش برد و با یک باخت آن تیم را بر فرش رساند، حتی باختن به تیمی مانند لبنان فاجعه یی نیست که نتوان ان را هضم کرد، همانگونه که در مرحله ی گروهی مسابقات آسیایی بانکوک حریف عمان نشدیم؛ ‌اما در ادامه قهرمانی را از آن خود کردیم والبته در یک تورنمنت برنده ی نهایی تیمی است که برای هر دقیقه از بازی برنامه داشته باشد واز لحظه ها به خوبی بهره ببرد.

پیشینه ی فوتبال ایران می گوید، بازیکنان ایرانی جنبه ی اردوهای طولانی مدت در خارج از ایران را ندارند و این برای اولین بار نیست که بعد از اردویی بلند مدت نتیجه ی ضعیفی رقم می خورد، از باخت مفتضحانه مقابل بحرین در مقدماتی جام جهانی گرفته تا اردوی پیش از " جام جهانی 98"  در  رم  که  حاشیه های فراوانی را به همراه داشت و تنها بخشی از آن تا به امروز رسانه یی شده است.

این درست که بازیکنان ایرانی با توجه به اقتصاد ایران مبالغ بسیار بالایی را دریافت می کنند و باز درست که همین بازیکنان ادعاهایی بیش از آنچه که مقبول عام است دارند؛ اما آیا به راستی همه ی تقصیرها متوجه یازده نفری است  که درون زمین به مصاف لبنان رفتند؟ آیا نقش عوامل فدراسیون و کسانی که این اردو را تدارک دیدند، کسانی که به کی روش مشورت می دهند، کسانی که از بودن کی روش منفعت می برند، کسانی که با آوردن این مربی پشت او پنهان شدند تا ضعف های خود را بپوشانند، کسانی که با جذب این مربی گرانقیمت کمبودهای سخت افزاری فوتبال ایران را بی اهمیت جلوه دادند، بیش از کی روش و بازیکنان نیست؟

پاسخ این پرسشها را می توان به دلخواه داد؛ اما چنانچه از منظر شهروندی بی طرف به موضوع بیاندیشیم، خواهیم دید که نه تنها مقصران اصلی بازیکنان و کادرفنی نیستند، که می باید مسئولانی مورد محاکمه ی افکار عمومی قرار گیرند که با برنامه ریزی غلط و فرستادن پیش از موعد تیم به اردویی خارجی به بهانه ی آشنایی بازیکنان با آب و هوای لبنان؛ تیم را از شرایط مسابقات لیگ درآورده و تیمی تنبل را روانه ی زمین کردند.

موضوع دیگری که می باید در اینجا مورد نظر قرار گیرد، اینکه تا همین چند سال پیش هر تیم آسیایی یی که به ایران می آمد، از وضعیت بد ورزشگاه آزادی تهران هَوارش به گوش فلک می رسید، حال با گذشت چند سال از ترمیم وضعیت ورزشگاه آزادی و بهبود نسبی سایر ورزشگاههای ایران، بازیکنان ایران دقیقا در لبنان با مشکلی مواجه شدند که پیشتر سایر تیمهای آسیا با ما داشتند و در باخت مفتضحانه ی شان بی تاثیر نبود .

به هر ترتیب این بازی گذشت، فدراسیون به دلیل قرارداد سنگینی که با کی روش دارد به راحتی حاضر به تعویض مربی نیست، که البته با همه ی تلخ بودن باخت صحیح هم نیست؛ اما این باخت زنگ خطری است تا رئیس فدراسیون و تصمیم گیران و سیاستگزاران تیم ملی فوتبال به خود بیایند و در ادامه ی راه با برنامه ریزی صحیح تری موجبات صعود تیم ایران را فراهم نمایند.

 

 

مدیرعامل یا مدیر کسب درآمد؟


به بهانه ی تغییر درهیئت مدیره های آبی و قرمز

مدیرعامل یا مدیر کسب درآمد؟

 

بشارت نو - سرویس ورزشی

 افشین معشوری - بالاخره بعد از مدتها تکلیف ترکیب هیئت مدیره ی دو باشگاه پرسپولیس و استقلال روشن شد، تا بعد از این؛ دور تازه یی از مدیریت محمد رویانیان و علی فتح الله زاده آغاز شود. این دوباشگاه پرطرفدار تهرانی که هرساله با چالش های گوناگونی مواجه هستند، در چندماه اخیر با استعفا و بی انگیزگی چند تن از اعضای هیئت مدیره ی شان مواجه بودند، که پس از اضافه شدن  نفرات جدید، شروع دوباره یی را تجربه خوهند کرد. آنچه باعث نگارش این سطور گردید، ابقای مجدد علی فتح الله زاده در استقلال و محمد رویانیان در پرسپولیس است. به همین بهانه نگاهی داریم به معضلات پشت سر گذاشته و پیش روی این دو مدیر ورزشی کشور که کاری بس دشوار پیش رو دارند.

احتمالا روزی که رویانیان مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس را پذیرفت؛ هرگز گمان نمی کرد با مشکلات ریز و درشتی رویرو شود که در مدت حضورش در باشگاه قرمز پوش تهرانی  تجربه کرده است. او که سابقه ی مدیریت در پست های کلیدی کشور را در کارنامه داشت، وقتی به پرسپولیس پیوست، با ایجاد تغییراتی در صدد تقویت فنی و مالی تیم برآمد ؛ اما نه تنها در این راه موفق نبود، که  حتی در راه صعود به مسابقات آسیایی ناکام ماند. پس از آن با استخدام مربی گران قیمت پرتقالی و هزینه کردن های آنچنانی در جذب ستاره ها، وعده ی حضور پرقدرت در لیگ و گرفتن سهمیه ی سال بعد کاپ آسیا را داد، که هم اکنون نیز به نظر می رسد در این راه نیز توفیقی حاصل نکرده و قرمزپوشان در رده ی شانزدهم جدول حضور دارند و اگرچه تا پایان لیگ راه بسیار درازی را در پیش دارند؛ اما با این روند بعید به نظر می رسد شاهد تحول خاصی در این تیم باشیم که البته در ورزش هیچ چیز ناممکن نیست.

استقلالی ها اگر چه به لحاظ جایگاه کمی بهتر از رقیب هستند؛ اما حضور در کمرکش جدول زیبنده ی تیمی نیست که بازیکنانی چون جواد نکونام، جان واریو و ...  را با قیمت هایی نجومی به خدمت گرفته است و بازیکنان ذخیره ی این تیم پتانسیل حضور ثابت در سایر تیم های لیگ را دارند. استقلالی ها که دیگر با بمب ترکاندن های فتح الله زاده در فصل نقل و انتقالات خوگرفته اند، در فاصله ی بین دو فصل، یکی از پرکارترین باشگاههای لیگی بودند که البته علی فتح الله زاده بسیار آرام و با طمانینه اقدام به جذب خواسته های مربی اش کرد، حالا با گذشت چند هفته از لیگ هنوز این تیم به هارمونی لازم نرسیده که  این نیز در تیم هایی که قلعه نویی حضور داشته،  مسبوق به سابقه است و معمولا از میانه های نیم فصل اول تیم های تحت امرش سیر صعودی شان را آغاز می کنند.

بی گمان عوامل بیرونی در ترکیب این دو تیم نقش اساسی دارند؛ اما نمی توان همه ی ناکامی را تنها به حاشیه ارتباط داد. رویانیان که فکر می کرد با به خدمت گرفتن مربی یی که می گویند کارنامه ی پرباری در سایر کشورها داشته (که البته این دلیلی بر موفقیت اش در ایران نیست) خون تازه یی در شریان تیم محبوب تهرانی تزریق خواهد کرد. اینک با نتیجه نگرفتن مربی و تیم اش همچنان از انتخاب اش پشتیبانی می کند و این البته با هزینه ی استخدام این مربی بی ارتباط نیست؛ اما به نظر می رسد در هفته های آتی چنانچه نتایج پرسپولیس روند رو به رشدی به خود نگیرد، چاره یی جز تسلیم در برابر خواسته ی هواداران و وزارت ورزش مبنی براخراج مربی پرتغالی نخواهد داشت. حالا آش آنقدر شور شده که محمد پنجعلی که پیش از این عضو هیئت مدیره ی پرسپولیس بود، می گوید: اگر تا دوهفته ی دیگر مانوئل نتیجه نگرفت، اخراج اش کنید و ادموند بزیک که سالها لباس این تیم را بر تن کرده، معتقد است که پرسپولیسی ها از فرهاد کاظمی به عنوان مربی استفاده کنند.

اما در باشگاه دیگر، علی فتح الله زاده همانطور که پیشتر اشاره شد با استخدام نکونام - که فصل نا امید کننده یی را آغاز کرده است-، بازی نقل و انتقالات را به روال گذشته به نفع خود به پایان رساند؛ اما هزینه کردهای آنچنانی و عدم استخدام دوباره ی فرهاد مجیدی( به هر دلیل) می تواند جرقه ی خطرناکی بر بشکه ی باروت مانند خشم هواداران باشد، همچنانکه ترمیم مصدومیت و بازگشت دوباره ی کیانوش رحمتی که وزنه یی قابل اتکا و البته بی ادعاست، می تواند این تیم را به روزهای بهتری برساند. استقلالی ها به لحاظ آشنایی قلعه نویی با بازیکنان تیم اساسا معضلات پرسپولیسی ها را ندارند و به نظر می رسد با کمی همدلی به زودی در مکانهای بالاتر جدول قرار گیرند، که البته این نیز تنها گمانه زنی است.

یقینا معضلات این دو باشگاه- و باشگاه های مشابه – اصولا ریشه در  جای دیگری دارد. مدیرعامل باشگاه تعریف دیگری دارد که باشگاه های ما با آن بیگانه اند. در همه جای دنیا( فوتبال حرفه یی) بخش اقتصادی یک باشگاه با ایجاد ساز وکارهایی مناسب وظیفه ی درآمدزایی و تامین مالی باشگاه را بر عهده می گیرد و در اینجا قضیه نوع دیگری است. رویانیان یا فتح الله زاده و یا اصلا هر مدیر دیگری، وقتی به جای رتق و فتق امور جاری باشگاه به دنبال کسب درآمد و تزریق ان به تیم باشد دیگر توانی برای اداره ی تیم نخواهد داشت. نگاهی به این دوباشگاه بیاندازید؛ به خوبی درخواهید یافت که مدیرعامل های پرکار این دو باشگاه به جای استفاده از فنون مدیریتی، تبدیل به دستگاههای خود پرداز شده اند و متاسفانه فرصتی برای برنامه ریزی اصولی ندارند.