۱۳۹۳ مهر ۷, دوشنبه

«تپانچه روی شقیقه علی کریمی»

سواستفاده از 8 دوست داشتنی
«تپانچه روی شقیقه علی کریمی»





افشین معشوری/بشارت نو
آدم که حتما نباید یک روز از خواب بلند شود و به سبک ژاپنی ها هاراگیری کند تا بمیرد و یا اصلا وقتی از خواب بلند شد، برود از همین کوچه پس کوچه هایی که می گویند تبهکاران اسلحه... های شان را از ان جا می خرند، یک کلتِ خوش دست بخرد و روی شقیقه اش بگذارد و خلاص! راه های راحت تری هم هست. می شود وقتی یک روز صبح که از خواب بلند شدی، ببینی پیغامی روی پیام گیر گذاشته اند و می خواهند آن قدر بالا ببرندت که وقتی به زمین افتادی تکه بزرگ ات گوش ات باشد.
حالا آن پیغام می تواند از سوی «مرد همیشه خندان» باشد و یا آن بِرَند موزامبیکی – پرتغالی! تفاوتی نیست حتی از کدام در وارد می شوند! درِ جهنم یا بهشت! پریروز علی دایی، دیروز کریم باقری و امروز علی کریمی! چقدر مفت و مجانی با سرنوشت بزرگان مان بازی می کنیم. در سال هایی که دایی نباید مربی می شد، مربی اش کردیم و آن چنان بادش کردیم که بعدها در 7 هفته تنها 8 امتیاز گرفت و به شکل تاسف باری برکنارش کردیم و حالا هم از کریمی داریم خرج می کنیم که چه؟
همه می دانیم، اگر چه خودمان را به ندانستن می زنیم؛ اما واقعیت این است که بعد از جنگ و جدل های به وجود آمده بر سر مربیگری یا برکناری کی رش از تیم ملی، کارلوس به دنبال گزینه هایی بود که به دنبال جانشینی او نباشند و از حیث سابقه در قواره سرمربیگری تیم ملی نباشند! چه کسی بهتر از علی کریمی که روی نیمکت بنشیند و هرازگاهی مشاوره یی بدهد، حالا می خواهد سرمربی بشنود یا نه ، مهم این است که از محبوبیت او استفاده کرده ایم، افکار عمومی را راضی نگه داشته ایم و قرارداد بسته ایم، چه باک اگر آینده مربیگری کریمی را هم تباه کرده ایم؟‍!
چشم های بیناترِ علاقه مندان فوتبال باید کمی هم سرنوشت رفت و برگشت های کریم باقری را روی نیمکت تیم ملی و پرسپولیس ملاک قرار دهد و ببیند این آمدن ها و شدن های مقطعی چه سودی برای تیم ملی و حتی پرسپولیس داشته است. اگر چه کریم هیچگاه داعیه یی برای نشستن روی نیمکت نداشت؛ اما می توانست سرمایه خوبی برای نیمکت مربیان ما باشد که با بی سلیقگی دست اندرکاران فوتبال هدر رفت و امروز داریم محبوبیت کریمی را ابزاری می کنیم برای ماندن کارلوس کی رش، که این بار نیز متاسفانه در یک اظهار نظرِ ناپختهِ تاریخی- محاسباتی می گوید:«اگر دنبال محبوبیتش بودم پله را می‌آوردم» اگر چه آینده نشان خواهد داد کارلوس چقدر در این گفتارش صادق بود و بر آن استوار خواهد ماند.
او همان کسی است که غیر از مارکار آقاجانیان مربی ایرانی دیگری را روی نیمکت ایران تاب نیاورد و هر کدام را به بهانه یی طرد کرد و یا فراری داد. اما همه این گفتار دلیلی نیست تا بر علی کریمی خرده بگیریم، آن چنان که حتی اگر به نگارنده این سطور که به قول خداداد عزیزی«تا کنون لگد به گربه نزده است» هم پیشنهاد نشستن روی نیمکت تیم ملی ایران می دادند، می پذیرفت و این یعنی اینکه کریمی گناهی مرتکب نشده و این فدراسیون است که او را به دلایلی به این بازی کشانده است، همچنان که کارلوس می گوید:« او به توصیه فدراسیون فوتبال به عنوان دستیار من انتخاب شد.» برای تیم ملی ایران و علی کریمی آرزوی بهروزی داریم اما به نظر می رسد فدراسیون بار دیگر تپانچه یی را آماده کرده و بر شقیقه بازیکن دیگر ی گذاشته تا کوچک ترین تحرکی باعث از دست رفتن سرمایه ملی دیگری از این فوتبال کم تحرک و بی ستاره شود