۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

سال نو با لژیونرهای فوتبال ایرانی


سال نو؛همراه با لژيونرهاي فوتبال ايران
نوشته: مجتبی نورعلی (خبرنگار ورزشی خراسان)
پول توپِ توپ
مي‌گويند پول همه چيز نيست، ولي با آن مي‌توان همه چيز را خريد. اين واقعيتي است كه مردم با آن زندگي مي‌كنند و در عين حال مي‌گويند حتي ثروتمندترين انسان‌ها هم دغدغه خاص خود را دارند. حتي پول كلان هم نمي‌تواند ذات تفكرات آدم را تغيير دهد. اين‌كه از كجا آمده‌ايم و به كجا خواهيم رفت؟ شايد پول سرگرم‌كننده باشد و در بيشتر لحظات زندگي اين سوال اساسي را از ياد ببرد ولي دست آخر يك روز، دوباره اين معماي بزرگ در ذهن رژه مي‌رود. در ايران مي‌گويند، فوتباليست‌ها آدم‌هاي مرفهي هستند. كساني كه كوچك‌ترين دغدغه‌اي در زندگي ندارند. ولي به قول ايمان مبعلي، هركس براي خودش مشكلاتي دارد. چه ندارها و چه ثروتمندها. بعضي وقت‌ها، يك اتفاق ممكن است زندگي يك آدم بسيار مرفه را هم به نقطه‌اي برساند كه حاضر باشد همه چيزش را از دست بدهد تا همان‌چيز از دست رفته را دوباره به دست بياورد. مثل داستان غم‌انگيز جواد كاظميان و برادرش مهدي، مرگ او زندگي شيرين را براي جواد به قدري تلخ كرد كه احساس مي‌كند تا ابد، هرگز آن را فراموش نمي‌كند. هر چند مي‌داند كه دوباره او را در جايي ديگر خواهد ديد... «خيلي به خوابم مي‌آيد. وقتي بيدار مي‌شوم فقط گريه مي‌كنم.» پس پول براي خوشبختي كافي نيست، جواب مهمي‌ كه جواد خيلي راحت به آن رسيده است. نزديك عيد، خاطرات كودكي كاظميان را بيشتر به گذشته مي‌برد. اين قاعده در مورد همه رعايت مي‌شود. هر كس از اين روز به خصوص خاطره‌اي دارد. اولين عيدي، اولين سال دور از خانه و... يك مشت خاطره ديگر... .
زمان سال تحويل را كجايي؟ اين اولين سوالي است كه براي شكل گرفتن يك گزارش خواندني در آستانه عيد، به ذهن خطور مي‌كند. بازيكنان راست مي‌گويند كه وقتي قرار باشد يك فوتباليست باشي، بايد با آن زندگي كني. گاهي وقت‌ها فوتبال آنقدر عميق مي‌‌شود كه به كوچك‌ترين بافت‌هاي زندگي‌ات راه مي‌يابد. گاهي وقت‌ها مجبوري به خاطر آن قيد سال تحويل را در كنار خانواده بزني و در جايي ديگر آن را سر كني.
ترجيح مي دهم خانه باشم
جواد كاظميان از جمله آن بازيكنان است كه 3‌سالي را دور از خانواده بوده، اما دوست ندارد امسال را از دست بدهد: «فكر مي‌كنم سال تحويل را كنار خانواده باشم. در اين سه، چهار سال گذشته با توجه به مرگ برادرم اين موضوع خيلي در خانواده ما كمرنگ بوده.» او 2 بار در لحظه سال تحويل در خانه نبوده؛ اما بعد از مرگ برادرش، هميشه تلاش كرده سال تحويل را خانه باشد. او دوست دارد دوباره آن حس شيرين بچگي را تجربه كند، همان حسي كه وقتي بزرگ مي‌شوي ديگر هيچ گاه آن را تجربه نخواهي كرد. «واقعا، ديگر آن حس قديمي را ندارم. اصلا احساس خاصي وجود ندارد و فقط به خاطر رسم قديمي سال تحويل دور هم جمع مي‌شويم و فقط بايد به آن احترام بگذاريم.» جواد در اين وادي تنهاست، حداقل در امارات. شايد اين موضوع تنها به همان مرگ برادرش بازگردد. دوست بسيار نزديك او يعني ايمان مبعلي سعي مي‌كند، در اين راه هميشه جواد را دلداري بدهد. دوستي اين دو به سال‌ها قبل بازمي‌گردد و در اين مدت هميشه به هم بسيار نزديك بوده‌اند. ايمان هم مثل جواد به زندگي خيلي فكر مي‌كند. با اين تفاوت كه او خيلي عميق در اين مساله فرو نمي‌رود. «من هم به زندگي خيلي فكر مي‌كنم. همه در زندگي راحتي‌ها و سختي‌هاي خود را دارند. حتي كسي كه ثروت بسيار زيادي دارد. فقيرترين آدم‌هاي روي زمين هم براي خود راحتي‌ها و سختي‌هايي دارند.» وقتي از بيرون نگاه مي‌كني، اين احساس به آدم دست مي‌دهد كه لژيونرهاي ايراني در دوري الامارات، بسيار زندگي خوبي دارند، اما ايمان مي‌گويد او هم در زندگي سختي‌هايي را دارد. مبعلي، سلامتي‌ خانواده‌اش را يكي از دغدغه‌هاي هميشگي‌اش مي‌داند. اين موضوع نه تنها براي ايمان كه براي همه انسان‌هاي اين كره خاكي يك دغدغه هميشگي محسوب مي‌شود. بزرگ‌ترين آرزوي ايمان در آخرين روزهاي سال 88 اين است كه در سال‌هاي بعدي هم مثل الان خانواده‌اش را در سلامتي ببيند. «اين بزرگ‌ترين آرزوي من در لحظه سال تحويل است...» ايمان در اين چند ساله هميشه تلاش كرده كه عيد را پيش خانواده باشد. او تنها 3 سال پيش به خاطر بازي الشباب در ليگ مجبور شد در امارات بماند. «هميشه خانواده‌ام اصرار دارند من در لحظه سال تحويل در كنارشان باشم چون ممكن است سال ديگر چنين فرصتي وجود نداشته باشد.» ايمان امسال سعي مي‌كند اين فرصت را از دست ندهد. «در ليگ كه بازي نداريم ولي هنوز نمي‌دانم مسوولان باشگاه اجازه بدهند من بروم يا نه.» قبل و بعد از سال تحويل كه در واقع مصادف است با روز 21 مارس، ليگ امارات تعطيل است و اين يعني لژيونرها بدون هيچ مشكلي مي‌توانند سال تحويل را در خانه باشند. رضا عنايتي بازیکن الامارات، با جديت مي‌گويد: «مگر مي‌شود عيد را در ايران نباشم.» او مي‌آيد تهران و از تهران راهي مشهد مي‌شود تا سال تحويل را در كنار خانواده باشد. رضا هميشه تلاش كرده زمان سال تحويل را در كنار خانواده باشد. اصلا هم دوست ندارد اين لحظه «خاص» را در زندگي از دست بدهد. تنها عيدي را كه او را از دست داده، مربوط به 2سال قبل است. خانواده عنايتي در شهر دبي زندگي مي‌كنند. سالي كه او در الامارات و در شهر راس‌الخيمه بازي مي‌كرد و عيد را در همانجا بود، سعي كرد كه عيد را براي خودش خيلي تلخ نكند. او و خانواده‌اش سفره هفت‌سين آراستند تا اين دوري را خيلي احساس نكنند. «زمان سال تحويل كه سفره هفت‌سين پهن نكرديم، اما بعدش يك سفره پهن كرديم كه بيا و ببين...»
جواد نكونام و مسعود شجاعي حداقل مي‌توانند روز تحويل سال كمي‌ راحت باشند و براي اين روز مهم نقشه بكشند. اوساسونا يك روز بعد از عيد، بازي دارد. جواد و مسعود مي‌توانند حداقل يك سفره هفت‌سيني براي خود رديف كنند. شجاعي مي‌گويد: «هنوز كه به اين چيزها فكر نكرده‌ايم.» از آنجا كه شجاعي و جواد به تهران نمي‌آيند پس راه‌حل حسابي براي رفع اين خلا حضور خانواده‌ها در اسپانيا هستند. مسعود هم اين را تاييد مي‌كند. «زماني كه در امارات بودم يك سال تيم بازي داشت و نشد براي سال تحويل بروم ايران. به همين خاطر خانواده‌‌ام آمدند دبي.» به همين خاطر اين احتمال درباره سفر خانواده مسعود به پامپلونا هم وجود دارد.

شجاعي: فقط عيدي مي‌دهم
يك نظر بسيار جالب: «من كلا از عيدي گرفتن بدم مي‌آيد. چون احساس مي‌كنم كه عيدي را بايد به كسي بدهي كه نياز دارد. اگر هم به بچه‌ها عيدي مي‌دهي فقط به خاطر لذتي است كه به آنها دست مي‌دهد.» مسعود شجاعي از آن دسته انسان‌هايي است كه كلا عيدي گرفتن را دوست ندارد. شايد فكر كنيد چون الان در زندگي به يك جايي رسيده چنين حسي پيدا كرده، اما نه، اين حس مربوط به گذشته است. «شايد اين حرف جالبي نباشد. ولي من فكر مي‌كنم وقتي كسي دارد به من عيدي مي‌دهد، يعني ندار هستم. يكجور احساس ترحم است. شايد خيلي‌ها باشند كه عيدي مي‌دهند و مي‌گيرند، ولي من الان دوست دارم فقط عيدي بدهم....» مسعود از بچگي اين حس را داشته، اين يك حس ويژه است كه شايد در اين دنيا هيچ‌كس آن را آن هم در دوران بچگي نداشته باشد. «نمي‌دانم، نمي‌دانم چرا هميشه از عيدي گرفتن بدم مي‌آمد.» اما او به خوبي يادش مي‌آيد كه اولين بار از چه كسي عيدي گرفت. آن روز در هنگام سال تحويل مادر مسعود به او عيدي داد و سپس خيلي زود در كلوپ آفتابي شد. «با پول عيدي كه گرفتم رفتم كلوپ، سگا بازي كردم. يادم مي‌آيد تنها نبودم و چند تا از بچه‌هاي فاميل هم با من بودند...»، اما بالعكس مهرزاد معدنچي هنوز هم از عيدی گرفتن خوشش مي‌آيد. با اين‌كه مهرزاد در زندگي به چيزهاي زيادي رسيده ولي هنوز از بزرگ‌ترها عيدي مي‌گيرد. «به كوچك‌ترها مي‌دهم، اما از بزرگ‌ترها عيدي مي‌گيرم! نمي‌توانند قسر در بروند.» معدنچي البته در عيدي دادن خيلي افراط نمي‌كند؛ نفري هزار تومان! او مي‌خندد و اين را با همان خنده تاييد مي‌كند. «به بچه‌ها نفري هزار تومان. نمي‌خواهم خرج خيلي بالا برود.» البته هزار تومان براي بزرگ‌ترها كافي نيست. او كه خودش بيشتر از هزار تومان عيدي مي‌گيرد و براي عيدي دادن به بزرگ‌ترها هم كمي بيشتر مايه مي‌گذارد. «معمولا عطري، ساعتي يا يك چيز در همين مايه‌ها براي بزرگ‌ترها مي‌خرم...» جواد كاظميان هم قاعده زندگي را زير پا نگذاشته و برعكس معدنچي در اين سن از كسي عيدي، نمي‌گيرد. او از آنجا كه آدم ولخرجي است، دل همه را در عيد خيلي شاد مي‌كند. «الان چند سال است كه ديگر عيدي نمي‌گيرم. ولي تا دلتان بخواهد عيدي مي‌دهم.» اولين خاطره جواد از عيدي گرفتن، شباهت ويژه‌اي به اولين عيدي مهرزاد دارد. او هم مثل خيلي از بچه‌هاي همدوره‌اي‌اش خوره جديدترين ورژن‌هاي كتاني ميخي بود! اولين عيدي او و معدنچي زنده كننده يك خاطره است. «من هم اولين عيدي‌ام را دادم و يك كتاني گرفتم. يادم مي‌آيد كه پدر بزرگم آن را داد.»

ولي ايمان مبعلي حافظه‌اش كمي كهنه شده. خاطرات او از قديم به قدري زياد است كه يادش نمي‌آيد اولين عيدي را چه كار كرد، اما به خوبي يادش مي‌آيد در آن روز ويژه چند تومان عيدي گرفت. «10‌تومان. آن وقت پول زيادي بود.» آن روز ايمان در خانه عمويش اين پول را گرفت. «ولي يادم نمي‌آيد چي خريدم. احتمالا زدم تو خط همان آلو و لواشك!» ايمان از آن دست انسان‌هاي آرامي است كه دوست دارد زندگي در اين دنيا را به خوبي تمام كند. يك احساس ويژه به او مي‌گويد شايد بخشش و شاد كردن دل اطرافيان در اين راه نقش مهمي داشته باشد. با همين فلسفه او هر سال در عيد البته نه فقط ايام عيد پول زيادي را خرج مي‌كند. «تا دلتان بخواهد در عيد، عيدي مي‌دهم.» براي اين‌كه كلاس كار هم حفظ شود، ايمان خيلي كمتر از پول استفاده مي‌كند. البته پول را خرج كوچك‌ها مي‌كند و اجناس با كلاس را تقديم بزرگ‌ترها. «ترجيح مي‌دهم به خانواده و آشنايان بيشتر سكه و طلا بدهم...» الان مدت‌ها از آخرين باري كه ايمان عيدي گرفت مي‌گذرد. او يادش نمي‌آيد از چه كسي آخرين عيدي را گرفت. «حتي سالش را هم يادم نمي‌آيد.» شايد براي ايمان خيلي عيدي گرفتن در اين سن بد نباشد، چون او با مشاهده رضا عنايتي، مي‌تواند در اين زمينه دوباره فعال شود. «من در همين سن هم عيدي مي‌گيرم.» رضا از آن آدم‌هايي است كه به عيد و سال تحويل علاقه زيادي دارد و كلا زندگي را گل و بلبل مي‌بيند. اگر عده‌اي فكر مي‌كنند كه عيد فقط احترام به سنت‌هاي گذشته است، اما عنايتي سعي مي‌كند به واسطه آن راهي به گذشته باز كند. «عيد، خاطرات ايام كودكي را براي من زنده مي‌كند.» براي اين‌كه همه چيز حالت طبيعي به خود بگيرد، رضا مثل ايام كودكي عيدي مي‌گيرد. «هنوز پدر و مادرم به من عيدي مي‌دهند.» او از عيدي دادن خيلي خوشش مي‌آيد و احتمالا اگر مسعود شجاعي هم جزو اقوامشان بود به زور به او عيدي مي‌داد. «من عاشق عيدي دادن هستم مخصوصا به بچه‌هاي فاميل. اگر بچه كوچك باشد كه پول مي‌دهم اگرنه بايد يك فكر ديگر بكنم.» عنايتي هر چقدر كه در حال حاضر عيدي دادن را دوست دارد در كودكي به عيدي گرفتن علاقه داشت. او زياد عيدي گرفته و كلا در خرج كردن آنها تبحر خاصي داشت. رضا از اولين پولي مي‌گويد كه به عنوان عيدي از پدرش گرفت. «يك اسكناس نو بود. سريع پريدم تو بقالي و دو ثانيه‌اي خرجش كردم.» با اين همه اولين پول، ارزش ديگري براي رضا داشت. «آره، اما ساعت مچي زيبايي كه همسرم در سال تحويل به من عيدي داد بهترين كادو بود....»

هفته بیست و نهم لیگ برتر




بازیهای هفته بیست ونهم لیگ برتر فوتبال باشگاههای کشوربه اتمام رسید/ دراین هفته از مسابقات پرسپولیس در انزلی برابر ملوان به تساوی یک بر یک رسید، مقاومت درشیراز با نتیجه سه بر دو استقلال اهواز را برد،سایپا در کرج تیم سراپا مشکل ابومسلم مشهد را شکست داد،تراکتور سازی با نتیجه دو بر یک استیل آذین تهران را با شکست بدرقه کرد،پیکان قزوین و صبای قم به نتیجه تساوی یک بر یک رسیدند،راه آهن و ذوب آهن هم به مساوی بدون گل رضایت دادند، سپاهان با دوگل بر شاهین بوشهر چیره شد، فولاد خوزستان دراهواز با نتیجه باور نکردنی چهار بر صفر مغلوب مس کرمان شد و درآخرین بازی استقلال تهران در یک بازی نه چندان دلچسب پاس همدان را با نتجه یک بر صفر شکست داد.
ملوان – پرسپولیس تهران
پرسپولیس که بعد از آمدن علی دایی هفته ها روند روبه رشدی را طی کرده بود در بازی هفته آخر مسابقات لیگ در سال جاری در ورزشگاه تختی انزلی مقابل ملوان متوقف شد.در این بازی قرمز پوشان پایتخت در دقایق اولیه بازی دروازه شان توسط مهرداد اولادی گشوده شد و تا پایان نیمه اول هر چه زدند با تیز هوشی وگاهی فداکاری بازیکنان دفاعی ملوان ره به جایی نبرد.در نیمه دوم اما شرایط به گونه ای دیگرشد. قرمزها که با انگیزه جبران به زمین آمده بودند تمام توان تاکتیکی و فنی خود را برای کسب تساوی و برد احتمالی به کار بردند و تنها یک بار توسط بازیکن کهنه کارشان کریم باقری به گل رسیدند. در پایان بازی نیز طبق روال سنوات گذشته که مربیان بعد از بازی به حق یا نا حق به داوری اعتراض دارند علی دایی از داوران گله مند بود ودر سوی دیگر میدان فرهاد پورغلامی معتقد بود که قرمز پوشان مانند دهه گذشته فوتبال بازی می کنند .اگرچه بهمن صالح نیا سالهاست در ملوان حضور ندارد ؛ اما رد تفکرات او در برابر تیم های بزرگ هنوز در رگ وپی ملوانان جاریست. ملوان صالح نیا در برابر تیم های بزرگ، یک بازی بسته(با ضد فوتبال اشتباه نشود) را انجام می داد و در پایان معمولا در انزلی سربلند از زمین بیرون می آمد، چیزی که در این بازی نیز اگر ملوان پنالتی زن داشت به آن می رسید.
مقاومت سپاسی –استقلال اهواز
مقاومت سپاسی که در شیراز میزبان استقلال اهواز بود با مربی جدیدش در برابر کادر جدید استقلال اهواز وآبی پوشان اهوازی قرار گرفت. در این بازی که با گلهای ایران پوریان،مصطفی صبری و بهنام افشه برای مقاومت و خنیفر و کمایی برای استقلالی ها با نتیجه سه بر دو به نفع شیرازی ها به اتمام رسید. تیم اهوازی آرام آرام خطر سقوط را بیخ گوشش احساس می کند.حیف از آبی پوشان اهواز است که سال آینده در لیگ نباشند ، کسی نفهمید مهدی هاشمی نسب و خداداد با کدام توجیه از این تیم رفتند و در روزهایی که بوی لیگ آزادگان می آمد دوباره برگشتند.بعد از این بازی هاشمی نسب و خداداد دوباره از این تیم جدا شدند وبه اهواز برنگشتند. برادران شفیعی زاده به جای اتهام زدن به دیگران باید ابتدا اصول مدیریت در فوتبال را مرور کنند، شاید این نوشته به مذاق شهرام شفیعی زاد خوش نیاید ؛اما فرق استقلال اهواز با دیگر تیم ها در خصوصی بودن و تماشاگران بی شمار است، این تماشاگر برایش فرقی ندارد که سازمان تربیت بدنی مالک تیم باشد و یا اشخاص حقیقی ، تماشاگر آبی دوست اهوازی ثبات تصمیم گیری و نتیجه می خواهد و بس .پذیرفته نیست که آبی های اهوازی در سال چندین بار مربی عوض کرده و بهانه های واهی برای قطع همکاری بیاورند.
سایپا – ابومسلم مشهد
ابومسلم در کرج میهمان سایپا بود، یاران مظلومی که اصلی ترین گزینه سقوط هستند این روزها احتمالا رمقی برای راه رفتن نیز ندارند . این تیم به غیر از "مدیر عامل های" مدعی چیز دیگری برای عرضه ندارد. اگر چه بازیکنان این تیم تلاششان ارزنده و قابل ستایش است ؛ اما یک بار برای همیشه مسئولان فوتبال مشهد باید تکلیفشان را با تیم شهرشان روشن کنند. در طرف مقابل سایپا که یکی در میان بازیهایش را می برد شدیدا برای فرار از منطقه سقوط نیاز به برد داشت که با گل دقیقه 27 مهدی خیری سه امتیاز بازی را از آن خود کرد.مایلی کهن با این برد کمی از استرسش کاسته شد و احتمالا کمتر مصاحبه های آتشین خواهد کرد.
تراکتور سازی –استیل آذین
تراکتور سازی تبریز در آخرین بازی سال جاری اش با حماسه همیشگی تماشاگرانش در برابر استیل آذین متمول با گلهای دقایق 35 و 90 جاسم کرار دربرابر تک گل دقیقه55 امیر شاپور زاده به پیروزی رسید.استیل آذین که این اواخر نتایج خوبی را گرفته بود این هفته مغلوب شاگردان کمالوند شد تا تبریزی ها با خاطره ای خوش اولین سال حضور مجددشان را درسطح اول فوتبال کشور به پایان ببرند. برد تراکتور، حسن دیگری نیز برای تبریزی ها داشت . تراکتورسازان با این برد درجدول کمی بالاتر از استیل آذین قرار گرفت.در پایان این بازی اعلام شد نیکبخت واحدی از باشگاه استیل آذین اخراج شده و حشمت مهاجرانی نیز به عنوان مدیر فنی این موضوع را تایید کرد.باشگاه استیل آذین با این روند قرارداد بستن و اخراج کردن بازیکنان آرام آرام به حاشیه خواهد رفت .
پیکان قزوین – صبای قم
شاگردان حمید درخشان در حالی که تا دقیقه 92 بازی از صبای قم پیش بودند، ناچار به تقسیم امتیازات با شاگردان محمدرضا کربکندی شدند.هیچکدام از دو تیم دغدغه سقوط ندارند ؛ اما فوتبال قابل پیش بینی نیست. درفوتبالی که هر فصل میلیاردها تومان جابجا می شود کاش به مربیانی نظیر کربکندی و درخشان امکانات بیشتری برای کار بدهند.درخشان و کربکندی از مربیان صاحب سبک این فوتبالند که می توانند منشا خدمات زیادی در فوتبال ایران باشند. زمزمه هایی مبنی بر انتقال پیکان از قزوین و صبا از قم به شهرهای دیگر شنیده می شود . به هر ترتیب این بازی با گلهای دقیقه 30 سعید دقیقی برای پیکان و 92 دیه گو برای صبا مساوی تمام شد.
سپاهان اصفهان – شاهین بوشهر
این بازی که روز یکشنبه در اصفهان برگزار شد با دو گل ابراهیم توره(2) واحمد جمشیدیان(65) به سود شاگردان امیر قلعه نویی به اتمام رسید تا محمود یاوری که اصالتا اصفهانی است از علاقه مندی اش به سپاهان بگوید.امیر قلعه نویی در پایان این بازی گفت :از بازی ناراضی؛ اما از نتیجه راضی است. سپاهان با این برد با روحیه بالا به سال جدید خواهد رفت؛ اما تماشاگران این تیم بیش از لیگ، چشم به بازیهای لیگ قهرمانان دارند. قلعه نویی نیز می داند عدم نتیجه گیری اش در لیگ قهرمانان به شایعات دامن خواهد زد، بنابر این سخت دراندیشه نتیجه گیری در باشگاههای آسیاست .محمود یاوری نیزاگر نجنبد ممکن است با تیم بوشهری به دسته پایین تر سقوط کند و این برای سرهنگ نمره منفی به همراه خواهد داشت و یاوری هم مطمئنا بیش از هر کس دیگر به این موضوع واقف است.
راه اهن شهر ری –ذوب آهن اصفهان
جدال آهنی ها با تساوی به پایان رسید. ذوب آهن که در اندیشه برد پا به میدان گذاشته بود نتوانست از پس مهدی تارتار و تیمش برآید و با یک امتیاز به اصفهان بازگشت.شاگردان ابراهیم زاده اگرچه دو سالی است همواره از مدعیان هستند؛ اما امسال حساب ویژه ای روی قهرمانی باز کرده اند. با این تساوی فاصله ذوب آهن با صدرنشین به شش امتیاز رسید و شرایط را برای ابراهیم زاده و تیمش دشوارتر کرد. در سوی دیگر میدان مهدی تارتار با حمایت محمد حسن انصاری فرد از راه اهن تیمی ساخت که در درجه اول خطر سقوط را فراموش و هم اکنون چشم به میانه های جدول دارد. فوتبال ایران بابت اعتماد انصاری فر به مربیان جوان سود سرشاری را خواهد برد و از این بابت باید از او سپاسگزار باشد.
فولاد خوزستان – مس کرمان
فولاد خوزستان در برابر مس کرمان بازی را با نتیجه چهار بر صفرباخت تا مشکلات فولاد بیش از پیش نمایان شود. مدیران فولاد در ابتدای فصل مجیدجلالی را برکنار و بوناچیچ را به جای او نشاندند ؛ اما بعد از چند نتیجه بد مجددا جلالی را به جای بوناچیچ گماردند.در این بازی که سامره دو گل و آشوبی وزالترون هر کدام یک گل به ثمر رساندند مشخص شد که جلالی اگر دیر بجنبد احتمالا فولاد سال بعد را باید برای صعود به لیگ برتر بجنگد، کاری را که دو سال پیش نتوانست انجام دهد و با خرید امتیاز سپاهان نوین وارد مسابقات گردید. امسال وضعیت تیم های اهوازی بسیار نامطلوب بوده و هر دو تیم در آستانه سقوط قرار دارند. در سوی دیگر میدان اگرچه مس کرمان این بازی را به سود خود پایان داد ؛ اما چه درلیگ و یا باشگاههای آسیا شرایط مناسبی ندارد و کابوس سقوط را به همراه دارد.

استقلال تهران – پاس همدان
امروز دوشنبه ، تیم های فوتبال استقلال تهران و پاس همدان در ورزشگاه آزادی به مصاف هم رفتند و درپایان آبی پوشان تهرانی موفق شدند با تک گل فرهاد مجیدی زمین بازی را ترک کنند.دراین بازی که تماشاگران نسبتا کمی از ان استقبال کرده بودند شاگردان مرفاوی نیمه اول را به حفظ توپ و کشاندن حریف به نقاط مختلف زمین کردند؛ اما درنیمه دوم هر دو تیم خصوصا استقلال روانتر بازی کرده و در این بین استقلال از حملات متعدددش توانست به گل پیروزی دست یابد.با این برد استقلال قدم به سال نو می گذارد آنچه در خصوص آبی پوشان تهرانی گفتنی است اینکه علی رغم تمام انتقادات گاه و بی گاه منتقدین نسبت به مربیگری مرفاوی و تاکتیک های اتخاذ شده توسط او، آبی ها در آسیا و درلیگ نتایج مورد قبولی را تاکنون کسب کرده اند.مرفاوی وتیم مربیگری او اگرچه بدون عیب نیستند لیکن محاسن شان به معایب شان می چربد. باید به مربیانی نظیر مرفاوی میدان داده شود تا داشته های مربیانمان را بارور کنیم . متاسفانه فوتبال ایران مربیان ایرانی را باور ندارد اگر مدیران به این باور برسند کمی از مشکلات درونی تیم ها کاسته خواهد شد. آشتیانی دراستقلال این باور را با حمایت از مرفاوی به منصه ظهور رسانده است.منتقدان مرفاوی کافیست کمی به تعداد نفرات استقلال که در لیگ امسال مصدوم شده و دست مرفاوی را برای تنوع تاکتیکی خالی کرده اند بیندازند آنگاه کلاهشان را قاضی کرده و هر چه می خواهند بنویسند.