استعداد زیادی در سرمایه سوزی داریم و این در تمامی شئونات زندگی مان ملموس و بدون هر گونه چشم مسلحی قابل مشاهده است. صحبت از فرستادن موشک به فضا نیست، از پروژه های بزرگ اقتصادی نیز سخن نمی گوییم، کاری به دیپلماسی نیز نداریم، حیطه ی نوشتار ما ورزش است و مناسبات مطروحه در آن، سالهاست که سرمایه سوزی می کنیم، سالهاست به جای کار زیر بنایی به وارد کردن مسکن هایی دلخوش کرده ایم که در کوتاه مدت نیز جوابگو نبوده اند، سالهاست عرصه ورزش و خصوصا فوتبال ما محل تاخت و تاز فلانوویچ ها شده است، کاری نداریم کدامشان موفق، کدامشان ناموفق و کدامشان اصولا بی خطر بوده اند، صحبت از برنامه ریزی است برای استفاده از ظرفیت های موجود در داخل، آنگونه که از داشته هایمان استفاده کنیم نه از چیز هایی که نداریم و دایم بحث نداشته هایمان را پیش می کشیم تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنیم.
در یکی دو ماهه ی اخیر همه ی تلاش مسئولین فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی معطوف آوردن چند مربی برای تیم های مختلف ملی بوده است که سرآمد همه ی آنان "کارلوس کی روش" مربی پرتوغالی سابق تیم های مادرید و منچستر است.
در اینکه کی روش اصولا مربی بزرگی است بحثی نیست، اما همین مربی بزرگ را اگر مدیریت نکنیم و خواسته های معقولش را براورده نکنیم در مدت کوتاهی بی انگیزه شده و پس از چندی می شود همانهایی که روزگاری آمدند و با قراردادهایی که گاهی چند برابر ارزششان بود رفتند و در رسانه های خارجی نیز از ایران و ایرانی چهره ی زشتی به تصویر کشیدند. در اینجا به نمونه های چندی از آمدگان و رفتگان این سالها می اندازیم تا به خودمان بیاییم.
آری هان
اوضاع فوتبالمان بد جوری در هم ریخته بود، نیاز به نام بزرگی داشتیم تا از زیر بار فشار ناشی از شکست ها و حذف شدن از مسابقات درآییم، او را اوردیم، احترامش کردیم؛ اما با وانت سر تمرینش بردیم، مرد هلندی فهمید و به کشورش برگشت، تا چندی بعد که در کشورهای افریقایی آواره بود و به چین رفت و نتایج نسبی گرفت، این بار محمد حسن انصاری فرد که مدیرپرسپولیس شده بود با قراردادی سنگین او را به پرسپولیس آورد؛ اما آنجا هم ماندگار نشد و پیش از اتمام قراردادش رفت وهمه ی پولش را نیز گرفت،، صدای کسی هم در نیامد، اصولا اگرچه هان بازیکن بزرگی بود؛ اما هیچگاه توفیقی در مربیگری نداشت ، او نمونه ی کامل یک مربی پروازی بود.
استانکو پابلو کوویچ
این پیرمرد دو سه باری به ایران آمد، ابتدا عابدینی از او در پرسپولیس استفاده کرد، سیستم دفاعی 3-6-1 را برای اولین بار او به فوتبالمان آورد، در بلبشوی بی دانشی مربیان ایرانی و بسته بودن ورود علم فوتبال به ذهن مربیان ایرانی پرسپولیس را قهرمان کرد، بعد از چندی امیر عابدینی ریس فدراسیون شد و او نیز در بازیهای آسیایی سکاندار هدایت تیم ملی شد، اما از آنجا که آسیایی ها در حال پیشرفت و ما در حال عقب گرد بودیم نتیجه نگرفت و آسیب دیدگی شدید علی دایی را بهانه کرد، کسی نگفت تیمی که به یک بازیکن متکی باشد اصولا تیم نیست، پس از چند سال به سپاهان رفت و مدتی هم مشاور عابدینی در داماش شد، حیف از پولهایی که پای اینگونه مربیان ریختیم.
مصطفی دنیزلی
در بین مربیان به ایران امده او یک استثنا بود، می گویند اهل فحاشی بود؛ اما پرونده ی فوتبالی اش در دو تیم پاس و پرسپولیس کاملا مثبت بود، این افندی در هفته های آخر حاضر نشد از اصولش کوتاه بیاید و به هر قیمتی قهرمان شود، همیشه خنده بر لب داشت، تماشاگران پرسپولیس بسیار دوستش می داشتند، در هر شرایطی تیمش زیبا بازی می کرد، تماشاگر و به ویژه نوع ایرانی اش بازی زیبا می خواهد، آقا مصطفی بعد از چندی از مشکلات حاشیه ای فوتبال ما خسته شد و رفت، اگرچه بعدها در مصاحبه هایی ایران را خانه ی خود دانست، بر خلاف بعضی ها که بعد از رفتن شان از ایران اینجا را....... خواندند همیشه از کشورمان به نیکی یاد کرد، او نمونه ی یک مربی فعال و زحمتکش بود.
بلازویچ و برانکو
این دو نفر سالهای زیادی سکان فوتبال ایران را در دست گرفند، حضور بلازویچ اگر چه توفیقی نصیب ایران نکرد؛ اما این حسن را داشت که کشورهای دیگر را به لحاظ شخصیت اجتماعی " چیرو" متوجه ایران کند، برانکو اما پدیده ی دیگری بود برای ما، تیمش زیبا بازی نمی کرد، حملاتش پرشمار نبود؛ اما نتایج نسبتا موجهی گرفت،ما را به جام جهانی برد،هرچند آنجا بسیار پایین تر از انتظار ظاهر شدیم، تیم ملی ایران سکوی پرتاب بسیار خوبی برای برانکو بود، به چین رفت و مدتی در آنجا کارکرد و حالا با همین پیشینه دارد در کشورش کار و زندگی می کند.
لوکا بوناچیچ
این مرد کروات از آن دسته آدمهایی بود که در این نظیرش کم آمده اند و رفته اند، در مدت نسبتا کوتاهی که در ایران بود تیمهای فولاد، استقلال اهواز، سپاهان و مس را هدایت کرد، می گویند مربی خوبی بود؛ اما اتخاذ تاکتیک های عجیب غریب ، حاشیه های بسیار و کله شقی و یکدنگی ، درگیری با مدیر و بازیکن وعوامل دیگر تنها چیزهایی است که از او به یاد می آوریم، اگرچه نایب قهرمانی او با سپاهان در آسیا نیز جز کارنامه اش در ایران است؛ اما همینکه نامی از او در عرصه ی فوتبال آسیا و اروپا نیست نشاندهنده ی کیفیت پایین مربیگری اوست، متاسفانه این سالها عده ای چسبیده به فوتبال چنین افرادی را با شانتاژ چنان در فوتبال ایران جا کرده اند که مربیان ایرانی خوب را خانه نشین کرده و تنها در شرایطی به کار می گمارند که جوابگوی منتقدان باشند، کاری که پیکان قزوین امسال با حمید علیدوستی کرد.
بگوویچ
سالهاست در فوتبال ایران حضور دارد، مربی کم حاشیه ای است، یک بار به طمع بزرگی به پرسپولیس رفت غافل از اینکه باید حد و اندازه ی خودش را می شناخت،نتیجه نگرفت، برکنار شد و باز به همان تیمهای درجه دوی ایران بسنده کرد، عاشق کار کردن است؛ اما هر کس ظرفیتی دارد، ظرفیت او در همان حد تیمهای لیگ یک و نیمه حرفه ای است، احتمالا او خوب فهمید و دیگر هوس بزرگی نکرد، در این بین تجربه ی کوتاه مدت ناموفقی نیز در امارات داشت و دیپورت شد، زود برگشت و دو دستی به فوتبال ایران چسبید، احتمالا بگوویچ در کشور خودش حتی نمی تواند تیم درجه دو داشته باشد.
نلو وینگادا
این پورتوغالی سالها پیش با عربستان به ایران آمده بود، فوتبال ایران را می شناخت، به پرسپولیس آمد و وعده های ناشدنی داد،هرچند کار نامه دار بود؛ اما او هم به نظر شومن می آمد تا مربی، گاهی کارهای عجیب غریب می کرد، تیمش نتیجه نگرفت و در مدت کوتاهی زیر پایش آب و جارو شد و با گرفتن قراردادش رفت.
زلاتکو کرانچار
مربی خوبی بود، با شخصیت بود، فوتبال دان بود، فوتبال ما پول می دهد، مربی می آورد؛ اما منتظر است تا مربی بدون داشتن امکانات اولیه ی فوتبال و برنامه ریزی شق القمر کند، مدتی در پرسپولیس با مشکلات مرسوم در فوتبال ما دست و پنجه نرم کرد و محترما با گرفتن همه ی قرارداد از ایران رفت، افسوس که پول می دهیم؛ اما نمی توانیم از هزینه کردنهای مان بهره برداری کنیم، کرانچار از دسته ی مربیانی بود که می توانست در فوتبال ایران موثر باشد، راحت تر از سرکشیدن یک لیوان آب از دستش دادیم.
دیگر مربیان
مربی ای مانند زلاتکو ایوانکویچ(برادر برانکو) قرارداد عجیب غریبی با برق شیراز بست و این تیم را بیچاره کرد، کسی نفهمید آیا واقعا زلاتکو حتی یک بار پیش از آن روی نیمکت نشسته بود یا نه؟ اشمیت در دوره ای در پرسپولیس هنرنمایی کرد، کسی نفهمید با بودن پروین و ابراهیمی مستر اشمیت در پرسپولیس چکاره بود، خودش که می گفت:آی م هد کوچ! اما مطمئنا خودش نیز می دانست که واقعیت ندارد، او هم با غالب کردن چند بازیکن که بیمار نیز از آب در آمدند از ایران رفت. کراوس، رولند کخ، گده،و چندین و چند مربی جورواجور دیگر آمدند در تیمهای استقلال، پرسپولیس، فولاد،استیل آذین، ذوب آهن و ...... پولی گرفتند بدون کمترین تاثیری از ایران رفتند و ما ماندیم با مربیان وطنی که تعدادی شان بر اثر مطالعه و بعضی با غریزه ی ذاتی مربیگری دارند چرخهای این فوتبال را می چرخانند.
اوج فاجعه آوردن افشین قطبی بود
پرسپولیس با تعویض کادر مدیرتی در پی تحولات مثبت می گشت، حمید استیلی با گرداوردن بازیکنانی مناسب و تمرینهایی که حاصل کار کردنش با مربیان مختلفی بود پیشنهاد اوردن افشین قطبی را داد، برایش فرش قرمز پهن کردیم، امکاناتی را که نباید به او دادیم، دست پروردگان استیلی قهرمان شدند و نانش را قطبی با مربیگری تیم ملی خورد، هرچند در فاصله ی مربیگری در پرسپولیس و تیم ملی با رسانه های خارجی بدگویی های بسیاری کرد؛ اما آمد و تیم ملی را به بدترین و فضاحت بارترین شکل از گردونه ی مسابقات جام ملتهای آسیا حذف کرد، او قهرمان حرافی و امپراتور خالی بندی بود، ژاپنی های باهوش نیز گول همین کارهایش را خوردند و به جی لیگ کشاندندش؛ اما زود فهمیدند که اشتباه کردند و سمت تشریفاتی مدیرفنی(به زعم علی پروین کشک) را به او دادند، اگر نبود زلزله و سونامی اخیر ژاپن احتمالا حرفهای زیادی تا حالا از او شنیده بودیم، او یک داستان تراژیک برای فوتبال ایران بود اگرچه خیلی ها باور ندارند.
......و اما حالا
حالا یک مربی بزرگ آورده ایم، از دسته ی انهایی که هم سابقه ی مربیگری در تیم های بزرگ را دارند، هم در تیم های ملی سابقه ی روشنی دارند، این نوع مربیان بیش از هر چیز به تیم فنی شان، مرحله ی بعد به تیم تدارکات و ابزار فوتبال که زمین خوب و هتل مناسب و برنامه ریزی دقیق است اهمیت می دهند. از کارلوس کی روش چه انتظاری داریم؟ آیا می خواهیم بعد از چندی از او بخواهیم با همین امکانات ما کنار بیاید؟ آیا از او خواهیم خواست فوتبال ما همین است، شما باید خودت را با ما هماهنگ کنی؟ آیا می خواهیم از کارلوس کی روش یک مربی ایرانی بسازیم که با کمترین امکانات بهترین بهره وری ممکن را می دهد؟ خوب چه نیازی به هزینه کرن این همه پول بود؟ بنابر این باید از همین امروز برای استفاده ی بهینه و تخلیه ی همه ی داشته های" کی روش" تمهیداتی بیاندیشم تا فردا و بعد از رفتن او حسرت نخوریم.
نگارنده معتقد است کارلوس کی روش در فوتبال ایران ماندگار نیست، او نیز بعد از چندی خسته خواهد شد و با جور کردن بهانه ای از ایران خواهد رفت، این بهانه را دستش ندهیم و در نیمه ی راه با پرداختن مبلغ گزاف قرارداداش(هر چقدر که هست) قطع همکاری نکنیم.
ما می توانیم
ایران به عنوان کشوری که مردمانش از ضریب هوشی بالایی در جهان برخوردار است می تواند در فوتبال به جایگاه رفیعی برسد، وقتی پیچیده ترین آزمایش ها را که گاهی در بزرگترین کشورهای صنعتی از انجامش عاجزند با موفقیت انجام می دهیم نشان دهنده ی آن است که در عرصه ورزش نیز می توانیم به خواسته های مان برسیم، این مهم با صرف درست فعل خواستن امکان پذیر است، از " کی روش" که گذشت و ناچاریم به هر عنوان تمامی مبلغ قراردادش را بپردازیم، فکری برای آینده کنیم، به جای صرف هزینه های چند میلیاردی برای به خدمت گرفتن مربیان رنگ و وارنگ ابتدا زمینهای فوتبالمان را تجهیز کنیم، باشگاههای مان را سروسامان بدهیم و زمین های تمرینمان را به استانداردها نزدیک کنیم تا از این رهگذر دغدغه های ابتدایی را فراموش کرده و مربیان با فراغ بال به اموزش شاگردانشان بپردازند که این تنها راه رهایی از بن بستی است که فوتبال کشورمان به ان گرفتار آمده است.