یک بام وچند هوا
احوالات یک داور خوب ایرانی:
یکی بود یکی نبود، داوری بود در رشته فوتبال، می گویند این داور محترم گاهی قضاوتهایی می کند که مردگان از شنیده اعمالش از جا بر می خیزند و انگشت حیرت بر دهان می گیرند.
آورده اند این جناب زمانی بازیکن یکی از تیمهای شرق کشور بوده؛ اما توفیقی در بازیگری اش حاصل نگردیده و به ناچار به شغل خطیر قضاوت فوتبال رو آورده و در ادامه در این حوزه موفقیت هایی نیز کسب کرده است.
او پله پله نردبان ترقی را پیمود تا رسید به بالاترین سطح داوری در کشور یعنی لیگ برتر ، در یکی از بازیها، بازیکن یکی از تیمهای حاضر را که سابق بر این درعنفوان جوانی و آن تیم شهرستانی با جناب ایشان همبازی بوده و گویا کدورتی نیز در بین بوده است با کارت قرمز از بازی اخراج و حرفهایی که آنروزها بین دو دوست قدیمی رد و بدل شد تا اینکه بازیکن مشهور به تیم رقیب پیوست.
از انجا که تیم رقیب احتمالا از تیم هایی بوده که جناب داور بین المللی در کودکی برایش سینه چاک می کرد، ستاره تازه رنگ عوض کرده کاملا مورد حمایت این حضرت بود و الخ....
در یکی از بازیها به ناگاه این جناب مستطاب بازی را در این سوی زمین متوقف و در سوی دیگر زمین با نشان دادن کارت قرمز یکی از بازیکنان را اخراج می نمایند و در پاسخ روزنامه نگاران وخبرنگاران می فرمایند من چون گوشهای تیزی دارم شنیدم که فلانی به فلانی فحاشی کرد به همین جهت از زمین مسابقه اخراجش کردم.
هر چند کسی فرمایشات این بزرگ مرد تاریخ داوری را باور نکرد اما ملاحظه کاریها باعث شد تا ایشان کماکان به کارشان ادامه دهند و تیم ها را آنچنان بچزانند ودر دقایق وقت اضافه یکی از بازیهای لیگ چنان گل سالم یک تیم را مردود اعلام کند که داد فلک هم از این کار ایشان در آید ، اما چه باک ایشان بیم المللی بودند حفظ شان برای جامعه داوری ضروری؟!
سرانجام اضافه وزن وبعضی مسایل حاشیه ای باعث شد مدتی خانه نشین شود، اما این خانه نشینی با بازگشتی خوب به لحاظ وزن همراه بود، چنانچه دیدیم حضرتش مثال یک ورزشکار حرفه ای وزن کم کرده و با اندام مناسب بازگشته است و جامعه داوری از این جهت احساس رضایت کرد.
اما افسوس که اشتباهات شاخ ودم دار این جناب کماکان ادامه دارد ان چنانکه به درست یا به غلط در ابتدای بازی به نفع یک تیم اعلام پنالتی می کند و در ادامه آن چنان سوت هایی می زند که داد بی آزارترین آدم این فوتبال را در می آورد و پرونده را از این فراتر نیز می برد و یک تصادف ساده را چنان بزرگ نمایی می کند که گویی اور ا به آشو ویتس برده اند.
آقای داور، برادر بزرگوار، عزیز دل، ای عزیز بهتر از جانم شما بهترین داور ایرانی! شما برادر بزرکتر کولینایی ! اصلا شما به مارکوس مرک آلمانی درس داوری داده ای ! همه اینها قبول، اما شما با آن گوشهای تیزت چطور نشنیدی بازیکن های دو تیم در زمین از خجالت هم شدیدا در آمده اند؟ نکند کم کردن وزن روی گوشهایتان تاثیر گذاشته باشد، جامعه داوری شما را با گوشهایتان می شناخت حالا که ان را هم از دست داده اید ما با این مصیبت عظما چه کنیم؟
احوالات یک داور خوب ایرانی:
یکی بود یکی نبود، داوری بود در رشته فوتبال، می گویند این داور محترم گاهی قضاوتهایی می کند که مردگان از شنیده اعمالش از جا بر می خیزند و انگشت حیرت بر دهان می گیرند.
آورده اند این جناب زمانی بازیکن یکی از تیمهای شرق کشور بوده؛ اما توفیقی در بازیگری اش حاصل نگردیده و به ناچار به شغل خطیر قضاوت فوتبال رو آورده و در ادامه در این حوزه موفقیت هایی نیز کسب کرده است.
او پله پله نردبان ترقی را پیمود تا رسید به بالاترین سطح داوری در کشور یعنی لیگ برتر ، در یکی از بازیها، بازیکن یکی از تیمهای حاضر را که سابق بر این درعنفوان جوانی و آن تیم شهرستانی با جناب ایشان همبازی بوده و گویا کدورتی نیز در بین بوده است با کارت قرمز از بازی اخراج و حرفهایی که آنروزها بین دو دوست قدیمی رد و بدل شد تا اینکه بازیکن مشهور به تیم رقیب پیوست.
از انجا که تیم رقیب احتمالا از تیم هایی بوده که جناب داور بین المللی در کودکی برایش سینه چاک می کرد، ستاره تازه رنگ عوض کرده کاملا مورد حمایت این حضرت بود و الخ....
در یکی از بازیها به ناگاه این جناب مستطاب بازی را در این سوی زمین متوقف و در سوی دیگر زمین با نشان دادن کارت قرمز یکی از بازیکنان را اخراج می نمایند و در پاسخ روزنامه نگاران وخبرنگاران می فرمایند من چون گوشهای تیزی دارم شنیدم که فلانی به فلانی فحاشی کرد به همین جهت از زمین مسابقه اخراجش کردم.
هر چند کسی فرمایشات این بزرگ مرد تاریخ داوری را باور نکرد اما ملاحظه کاریها باعث شد تا ایشان کماکان به کارشان ادامه دهند و تیم ها را آنچنان بچزانند ودر دقایق وقت اضافه یکی از بازیهای لیگ چنان گل سالم یک تیم را مردود اعلام کند که داد فلک هم از این کار ایشان در آید ، اما چه باک ایشان بیم المللی بودند حفظ شان برای جامعه داوری ضروری؟!
سرانجام اضافه وزن وبعضی مسایل حاشیه ای باعث شد مدتی خانه نشین شود، اما این خانه نشینی با بازگشتی خوب به لحاظ وزن همراه بود، چنانچه دیدیم حضرتش مثال یک ورزشکار حرفه ای وزن کم کرده و با اندام مناسب بازگشته است و جامعه داوری از این جهت احساس رضایت کرد.
اما افسوس که اشتباهات شاخ ودم دار این جناب کماکان ادامه دارد ان چنانکه به درست یا به غلط در ابتدای بازی به نفع یک تیم اعلام پنالتی می کند و در ادامه آن چنان سوت هایی می زند که داد بی آزارترین آدم این فوتبال را در می آورد و پرونده را از این فراتر نیز می برد و یک تصادف ساده را چنان بزرگ نمایی می کند که گویی اور ا به آشو ویتس برده اند.
آقای داور، برادر بزرگوار، عزیز دل، ای عزیز بهتر از جانم شما بهترین داور ایرانی! شما برادر بزرکتر کولینایی ! اصلا شما به مارکوس مرک آلمانی درس داوری داده ای ! همه اینها قبول، اما شما با آن گوشهای تیزت چطور نشنیدی بازیکن های دو تیم در زمین از خجالت هم شدیدا در آمده اند؟ نکند کم کردن وزن روی گوشهایتان تاثیر گذاشته باشد، جامعه داوری شما را با گوشهایتان می شناخت حالا که ان را هم از دست داده اید ما با این مصیبت عظما چه کنیم؟