۱۳۹۳ مرداد ۱۲, یکشنبه

دو صد گفته چون نیم کردار نیست


دو صد گفته چون نیم کردار نیست

افشین معشوری

afshinmashoori@gmail.com
بچۀ محلۀ نازی آباد آن قدر توانایی داشت که وقتی از راه آهن به شاهین رفت، خیلی زود بازیکن فیکس این تیم باشد، اگر چه در سالهای بازی او هافبک های بزرگی برای تیم ملی ایران بازی می کردند و همه هم در تیم های باشگاهی شان یلی بودند. وقتی از بازی در حوزۀ خلیج پارس فارغ شد، به استقلال رفت تا در تیمی که بیشترین هافبک های خلاق آن روزها را داشت؛ خودی نشان دهد و سانترهای مواج اش یکی یکی روی سر صمد مرفاوی -و بعدها عباس سرخاب- بنشیند و دروازه بان های حریف را مغلوب کند.

 شاید اگر «عبدالعلی چنگیز» آن روزها در استقلال نبود؛ کسی نمی توانست آن جوان نا آرامی را که بین دو نیمه  -به خاطر یک سوت- به «عبود سنگاشکن» حمله کرد، آرام کند و جلوی محرومیت های بلندتر او را بگیرد. چنگیز بود که بعدها روحیۀ آرام اش (که اتفاقا معتقدم بلای جان خود و سرنوشت اش شد) را به قلعه نویی تزریق کرد، تا او بعدها سیاستمدارانه در زمین پا به توپ شود.

القصه؛ اوج بازی قلعه نویی مصادف بود با حضور حمیددرخشان، شاهرخ بیانی، رضا احدی، ضیاعربشاهی، سیروس قایقران، مهدی ابطحی و...که سند هافبک تیم ملی را به همراه چند تن دیگر به نام خود زده بودند و هرگز آن طور که باید و شاید، نوبت او نشد که خودی نشان بدهد، اگر چه می گویند پروین بازی او را می پسندیده؛ اما به لحاظ مسایل غیر فوتبالی حتی وقتی که او را دعوت کرد، بازی اش نمی داد.

 امیر قلعه نویی اگر چه در دوران بازی هرگز به حق واقعی اش خصوصا در تیم ملی نرسید؛ اما هوش ذاتی و زیرکی اش در استفاده از ابزارهای لازم در مربیگری، خیلی زود جواب داد و توانست رکوردهای بسیاری را بر جا بگذارد. از همان روزها که با برق تهران جلوی پرسپولیس قرار گرفت، پیدا بود که حساب ویژه یی باید روی او باز کرد.

 مربی صفرکیلومتر آن روزهای برق، وقتی به استقلال اهواز رفت، بسیاری از فوتبالی ها و خوزستانی ها دهان شان باز مانده بود؛ اما عملکرد مناسب، زیرکی و روابط عمومی اش خیلی زود موقعیت اش را در مربیگری تثبیت کرد. نیازی به بازگویی بیشتر نیست که چه بر او گذشت و چه کرد؛ اما این روزها از ریز و درشت و خرد و کلان هر که از راه می رسد، چیزی می گوید.

کاپیتان تیم ملی که که همین یکی دو سال پیش حرف های دیگری می زد! وقتی در روزهای آخر نقل و انتقالات امسال بدون تیم ماند؛ یادش رفت که چطور پیش تر پشت تیم و مربی را خالی کرده و برای «شاید چند دلار بیشتر» سر از شیخ نشین ها درآورده است و در این میان «پسرکِ ساده دلِ فارس» را پیش انداخت تا حرف های در گلو مانده را از زبان او بگوید.

 اصلا تصور کنید ایمان راست بگوید که پولی به کسی داده تا برایش کار کند و سود مشارکت اش را بگیرد! مگر برادر را در قبر برادر می خوابانند که حالا کاپیتان و آلت دست اش این گونه از «رفیق خانوادگی بودن امیر و آن یکی» می گویند و می نویسند و می خواهند که گناه اثبات نشدۀ کس دیگری را بهانه کنند و مربی استقلال را بکوبند. اگر کاپیتان مدرکی داشت و دارد، ایمان مدرکی داشت و دارد -و صد البته گناهی متوجه او نیست!- چرا مانند ده ها پرونده یی که از فساد در فوتبال مطرح شد و کم و بیش به نتیجه رسید و یا لاپوشانی شد و در «دادگاه افکار عمومی» داوری شد، به مراجع ذی صلاح مراجعه نکردند و تا امروز ساکت ماندند؟

بعید است کاپیتان تیم ملی ایران یادش نباشد در دوران مربیگری قلعه نویی چه بازیکنانی -که کمتر از نکونام هم نبودند- از بازی خداحافظی کرده اند. محمود فکری، علیرضا منصوریان، فرهاد مجیدی و...کدام یک از این آدم ها کمتر از نکونام بودند؟ کم تر از او برای آبی ها به میدان رفتند؟ کم تر تاثیر داشتند؟ و البته بیشتر پول گرفتند؟ نکونام به خودش بیاید و بگوید چرا در این سن توقع دارد امیر حساب دوباره یی روی او (که نیمی از بازی هایش در استقلال تنها به دلیل رعایت حرمت او در تیم بود) بازی کند؟

ناگفته پیداست که همیشه آدم های موفق، مخالفانی هم دارند. امیر قلعه نویی در این فوتبال یکی است مثل بقیه! نه بی عیب و نقص است و نه آن چیزی که کاپیتان و مخالفان مدعی اش هستند! تنها افتخارت اش او را از سایرین متمایز می کند. اگر تاب دیدن قهرمانی و موفقیت هایش را نداریم، راهش کوبیدن او به هر بهانه یی نیست. بیایم راه رفتۀ او را آنالیز کنیم. ببینیم چرا او اولین نفری است که همیشه روی نیمکت اش «چند سر مربی پیشین» به عنوان دستیار نشسته اند؟ چرا او اولین کسی است که از روانشناس در تیم اش استفاده کرد؟ چرا این همه آنالیزور دورو برش می نشینند؟ چرا چند سال است منصور پورحیدری -که خود مربی پرافتخار و انسان باشخصیتی است- حاضر شده مدیر فنی اش باشد؟

اتهامات مطرح شده چیز تازه یی نیست! و گه گاه زمزمه هایی بر می خیزد و خاموش می شود؛ اما این بار  امیدواریم کاپیتان محترم تیم ملی مدارک مورد ادعایش را برای اثبات به مراجع دارای صلاحیت بدهد، زیرا این طور که پیداست طرف مقابل هم  بر خلاف موارد مشابه کوتاه نخواهد آمد. در مشاجرۀ به وجود آمده نه طرفدار جواد هستیم و نه تمایلی به امیر داریم؛ اما مشتاقانه به انتظار می نشینیم «تا» فسادی را که این روزها به قلعه نویی نسبت داده اند، ثابت شود و «یا» یک بار برای همیشه پرونده یی جدا از «من بمیرم و تو بمیری» های مرسوم در این فوتبال (و البته دسته گل و جعبۀ شیرینی و این حرف ها) به سرانجام برسد، تا دیگر کسی به خود اجازه ندهد به پشتوانه محبوبیت، معروفیت و یا هر چیز دیگر، تهمت ناروا نثار دیگران کرده و با شخصیت او بازی کند.