شاید نوشتن از واقعه یی که اتفاق اقتاده بیهوده به نظر آید؛ اما از آنجا که گذشته چراغ راه آینده است می نویسم، شاید بعضی از مدیران که زمام امور ورزش کشوررا در دست دارند به خود ایند و برای آینده ورزش کشور چاره یی بیندیشند.
در این نوشته قصد و غرض این نیست که تمام اقدامات انجام شده در سازمان ورزش را زیر سئوال ببریم؛ اما از انجا که امسال سه تیم سقوط کرده به نوعی بی سروسامان بوده و با مشکلات غیر ورزشی دست به گریبان بوده اند، بر مسئولان ورزش خصوصا مدیران برنامه ریز واجب است تا با برنامه هایی مدون و دارای ضمانت اجرایی به حمایت باشگاهها برخیزند.
از ابومسلم خراسان شروع می کنیم؛ این تیم که در تمام فصل با مشکلات مدیریتی دسته وپنجه نرم می کرد، سرانجام درانتهای فصل و زمانی که خداداد عزیزی و علی حنطه را بالای سر خود می دید، آرام آرام در حال اوج گرفتن بود ؛ اما چه سود که دیگر کار از کار گذشته بود و از آن غزال تیز پا نیز کاری برای تیم شهرش بر نیامد.
سخن اینجاست، اصولا مشکل ابومسلم کجاست؟ آیا نمی شد از ابتدا مدیرانی بالای سر این تیم گمارده شوند تا به جای ادعاهای واهی و ردیف کردن نامهای بزرگی همچون استویچکوف، زیدان و دیگرانی که شاید اگر کلاهشان هم به این طرف دنیا بیفتد برای برداشتنش قدم رنجه نمی کنند با همین خداداد به توافق می رسیدند و با درنظر گرفتن بودجه یی مناسب پا به بازیها می گذاردند.
در این بین هنوز هم تکلیف مالکیت این تیم نیز مشخص نیست، کسانی که این تیم را به یکصد هزار تومان معامله کرده بودند وگفته می شود با چندین میلیارد سود از این تیم جدا شده اند هنوز در گوشه کنار شنیده می شود که چشم به این باشگاه دارند، واقعا ورزش ایران این همه بی درو پیکر شده که کسانی از حوزه هایی دیگر بیایند و ضمن اینکه کار مثبتی انجام نمی دهند ازاین نمد برای خود کلاهی گرانقیمت بدوزند و بروند؟
استقلال اهواز؛ این تیم که با سرمایه ی شخصی خانواده ی شفیعی زاده اداره می شد، در سال گذشته به مانند سالیان گذشته(به استثنای سالی که دوم شد) کما فی السابق در هر چند بازی یک تیم جدید مربیگری را بالای سر خود دید. آبی پوشان اهوازی که پتانسیل بالایی در جذب تماشاگر و به لحاظ فنی داشتند یکی دو هفته ی انتهایی لیگ را فقط برای اعاده ی حیثیت بازی کردند.
از آنجا که مدیران این تیم اهوازی مدعی هستند توان مدیریتی بالایی دارند یاد اوری می کنم، هرچند مادیات سهم به سزایی در تیم داری دارد؛ اما آقایان شفیعی زاده نیز سهمی مساوی و حتی بیشتر از مربیان وبازیکنان در این سقوط داشتند.
نگویید فوتبال ما را با سایر نقاط دنیا مقایسه نکنید؛ در کجای دنیا در یک فصل این همه مربی به یک تیم می آیند و می روند؟ با کدام اصول و قواعد مربیگری مربیانی را که در هفته ی ششم از کار برکنار و یا استعفایشان را پذیرفتید به یکباره در هفته های میانی نیم فصل دوم با سلام وصلوات به تیم برگرداندید؟
در کجای دنیا یک مربی شکست خورده ی سن بالا را به تیمی می آورند که بازیکنانش را مربی جوان و انرژیکی مانند خداداد انتخاب کرده است؟ یکی در اهواز و یا درمجموعه ی استقلال اهواز پاسخ بدهد: عبدالمجید باقری نیا بعد از یک سال طلایی در دهه ی شصت با شاهین اهواز، دیگر کدام کار بزرگ را دراین فوتبال انجام داده است که به یکباره جایگزین خداداد در تیم آبی اهواز می شود.
مشکل از باقری نیا نیست؛ این به عدم شناخت شهرام شفیعی زاده از اصول مدیریت درفوتبال و عدم شناخت صحیح از مربی برگزیده اش نشات می گیرد. در همین وبلاگ در هفته های آغازین لیگ در خصوص تغییر مربی به برادران شفیعی زاده هشدار داده بودم، افسوس که مسئولان اهوازی بیشتر از فوتبال به دنبال حاشیه سازی برای خود و آن مربی کامپیوتری در اهواز بودند، هر چند بیش از همه دودش به چشم خودشان رفت.
مقاومت سپاسی شیراز؛ تیم مقاومت که سالهاست به صورت یک تیم سازنده در سطح اول فوتبال حضور دارد، امسال دست به تغییر مربی زد و داوود مهابادی را جایگزین شاغلام کرد.
مسئولان باتجربه ی شیرازی که سالهاست به حضور پیروانی عادت کرده بودند به یک باره به جای اعتماد به مربی جوانشان باعث شدند مهابادی استعفا داده و بعد از یک دوره ی کش و قوس، محمد احمدزاده را به جای او به کار گماردند. دراینکه تعویض مربی حق هر مدیری است شکی نداریم؛ اما مدیران تصمیم گیر شیرازی یادشان باشد سالها تمام تصمیم های فنی این باشگاه را غلامحسین پیروانی می گرفته و با او به یک آرامش نسبی رسیده بودند .
درد امسال مقاومت از نیمکت مربیگری نبود، شیرازی ها از عدم اعتماد به مربی منصوب شده خود ضربه خوردند و به جای حمایت از او باعث برکناری اش شدند و درنهایت بدترین حالت متصوره را رقم زدند. اگر قرار به سقوط بود که مهابادی نیز می توانست این کار را انجام دهد . اصولا مدیران باشگاههای ما خود را پشت مربیان پنهان می کنند و دیواری کوتاه تر از مربی پیدا نمی کنند.
امیدواریم در سالهای آینده مدیران باشگاههای ما با مطالعه ی بیشتر اقدام به استخدام مربی کنند و کمی بیش از این که هست صبوری کنند و نتیجه اش را در دراز مدت ببینند. دراینکه بالاخره چند تیم در پایان لیگ سقوط می کنند شکی نیست ؛ اما به نظر می رسد تیم های سقوط کرده به لحلظ تاکتیکی چیزی از سایر تیم های درمعرض سقوط و حتی میانه ی جدول نداشتند.