۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

ایران وجام جهانی 2010


ایران و جام جهانی 2010

دلمان خوش بود، گفتیم مربی امان کار بلد است و از آن سوی آبها آمده است هر چند ایرانی است ؛ اما می داند و می تواند تیم های کره ای را به زانو درآورد.همانطور که خودش مدعی بود :"دو کره را مثل کف دست می شناسم" .؛ اما نه تنها کره ها را نمی شناخت که کره ها هم اورا وهم تیم مارا مثل کف دست می شناختند.حالا تا چند روز دیگر قطار جام جهانی به راه خواهد افتاد.
بدون ما، بدون ایران، بدون فوتبال ایرانی!!

یا دش به خیر



از آسیا و اقیانوسیه فقط یک تیم به جام جهانی می رفت .جوانان ایرانی غیرت کردند و با درایت یک مربی ایرانی، استرالیا را بعد از سالها از پیش رو برداشتند و به جام جهانی1978رفتند. از نسل آن فوتبالیستها چند نفری هنوز در فوتبال به عنوان های مختلف هستند و تعدادی نیز جلای وطن کرده اند.بازیکنانی نظیر حجازی، پروین، قاسمپور،روشن ،غفور جهانی و... در ایرانند و دیگرانی مانند آندرانیک، ایرج دانایی فرو.... سالهاست بیرون از مرزها زندگی می کنند اگر چه گاهی می آیند و می روند یادشان درآستانه جام جهانی به نیکی باد که برای اولین بار ایران را جهانی کردند.

سالها گذشت

سالها گذشت تا برای باردوم به جام جهانی برویم.این بار با اقتدارتر شروع کرده بودیم، مربی امان یک آدم پایبند به اصول بود که بی شک انسانی سالم به لحاظ شخصی به شمار می آمد؛ اما همین آدم در بلبشوی بازیهای جام جهانی کاری کرد تا لقمه را دور سرمان بچرخانیم به تمام دنیا سفر کنیم تا در آخرین لحظات به لطف درخشش به قول آن مجری تلویزیونی "غزال تیز پای"به جام جهانی برویم.از نسل بازیکنان جام جهانی 1988 نیز حالا کسی در تیم نمانده است و تک وتوکی نیز هنوز در حال بازی باشگاهی هستند .آن تیم بازیکنان بزرگی را به فوتبال ایران، آسیا وحتی جهان معرفی کرد. یادشان به خیر بازیکنانی مثل : خداداد، دایی ،باقری، مهدوی کیا، منصوریان و........

و سومین بار

بلازویچ را که عاصی کردیم، رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد. اگرچه کارنامه اش برای ایران مثبت نبود؛ اما انصافا تیمش فوتبال را زیبا بازی می کرد و ان طور که تماشاگران می پسندیدند . حالا نوبت دستیارش بود که با تیم ایران مربیگری در سطح بالا را شروع کند و از این حوض ماهی های بزرگی برای خودش صید کند. برانکو ایوانکویچ آدم با شخصیتی می نمود که آرام و بدون سر وصدا کار می کرد و می گفتند : در محل اقامتش مانند مهندسان زبده نوشته ها و نقشه های ذهنی اش را به دیوار زده و شب وروز با آنها روزگار می گذراند.هر چه بود او فوتبال ایران را با دستیاران ایرانی اش و با حضور تعدادی از بازیکنان جدید وقدیم به جام جهانی برد و آنجا انگار سقف فوتبال ما باشد نتایجی گرفتیم که زیاد مورد پسند ما و مدیران زیاده خواهی که راه خرج کردن ومسئولیت خواستن را بلد نیستند واقع نشد و برانکو رفت تا سکان هدایت را به وطنی ها بسپاریم.

اما پرونده جام جهانی حاضر

امیر قلعه نویی هدایت فوتبال رو به قهقرای ایران را در جام ملتها به دست گرفت و با کمترین شانس به مرحله نهایی برد و در آنجا با ضربات پنالتی حذف شدیم.باید امیر قلعه نویی را دراز می کردیم تا نوبت به علی دایی که به تازگی بازیگری را کنار گذاشته بود برسد و ای کاش او را درست مصرف می کردیم و تا انتها نیز به او وفادار می ماندیم.به نظر می رسید از همیشه شانس بیشتری داریم تا به راحتی به جام جهانی برویم؛ اما بی تجربگی دایی و انتخاب بازیکنانی که گاهی در تیمهای باشگاهی خود ذخیره بودند و او به انها اعتقاد داشت کاری کرد تا دایی را نیز به اسلافش پیوند بزنیم و میدان را به یک ایرانی، امریکایی بسپاریم که مدعی بود می تواند ما را به میدان افریقای جنوبی برساند؛ اما او هم نتوانست ما را خوشبخت کند و ازعجایب روزگار او برخلاف گذشته که مربیان بازنده در تیم ماندگار نبودند قراردادش را با فدراسیئن تمدید کرد تا این روزها سوهان روح علاقه مندان به فوتبال باشد.

چشمان حسرت بار

جام جهانی 2010 که شروع شود برای فوتبال دوستان ایرانی حسرتی باقی می ماند به سنگینی حضور کشورهایی که همین امروز هم یک تیم باشگاهی از ایران می تواند انها را شکست دهد. به نظر می رسد فدراسیون و مسئولان بلند پایه ورزش باید از همین امروز برای ساختن تیمی که چهار سال بعد آرزوهای ما را بریاد ندهند دست به کار شوند کاری که احتمالا بازهم به شوخی خواهند گرفت.