۱۳۹۱ اسفند ۳۰, چهارشنبه

این فوتبال رو به موت!


این فوتبال رو به موت!
 افشین معشوری - هنوز سالهای زیادی از آن دوران نگذشته است که علی پروین می گفت: « همه ی باشگاه پرسپولیس در صندوق عقب اتومبیل من بود» و یا یا منصور پورحیدری که می گفت:« گاهی تیم استقلال را در اتاقی 3‍×4 تمرین داده ام». آن سالها توی فوتبال از بنز و بی. ام. و، آپارتمان زعفرانیه و این چیزها خبری نبود. حتی از اردوهای شب قبل از بازی در هتل هم خبری نبود، اصلا بازیکن های آن دوران فکرش را هم نمی کردند روزگاری برسد که بازیکن فوتبال یکی دو روز قبل از بازی در هتل استراحت و تمرین های ویژه کند، ماساژور داشته باشد، سونا برود، مواظب تغذیه اش باشد، تمرکز کند و هزار حرف دیگر که در این یادداشت کوتاه نمی گنجد.
حالا؛ در زمانی که تیم ها ظاهرا حرفه یی شده اند، پولهای انچنانی رد و بدل می شود، اتومبیل ها لوکس و آپارتمانها شیک شده اند، چه بر فوتبال رفته که از یک سو داد بازیکن، مربی، مدیر، تماشاگر و... به آسمان بلند است و از سوی دیگر بازیها آنقدر بی روح و کسل کننده شده که تماشاگران قدیمی و حرفه یی فوتبال رغبتی برای پیگیری بازی ها ندارند و ترجیح می دهند تنها گوشه یی از بازی تیم های محبوب شان را تماشا کنند و یا به دانستن نتایج بسنده کنند؟
وقتی بیش از یک دهه  پیش، رییس وقت فدراسیون اعلام کرد اولین دوره ی لیگ حرفه یی فوتبال برگزار خواهد شد، آیین نامه یی مطابق با اصول حرفه یی نوشته شد و قرار شد پس از ان تیم ها گام به گام به سوی باشگاه داری( ونه تیم داری) بروند، در آن آیین نامه ها داشتن زمین تمرین اختصاصی و کادر اداری و درمانی و رفاهی از نیازهای اولیه ی هر باشگاهی شمرده شده بود و  باشگاه ها ملزم بودند رفته رفته شرایط را برای مدرن کردن سیستم فوتبال ایران مهیا کنند.
اما نه تنها هیچکدام از بندهای آن قوانین جدی گرفته نشد حالا پس از بیش از یک دهه که  از راه اندازی لیگ حرفه یی می گذرد، تنها چیزی که تغییر کرده رقم پرداخت هاست و بازیهایی که به مراتب بی روح تر شده است. هجوم مربیان رنگ و وارنگ خارجی و همچنین بازیکنانی که چیزی برای عرضه ندارند و تنها راه را برای پرورش بازیکنان با آتیه ی ایرانی می بندند، دیگرسوغات این اتفاق برای فوتبال بود. از دیگر اتفاقاتی در فوتبال این سالها افتاد، حضور غیرفوتبالی هایی بود که عمدتا چیزی برای عرضه نداشتند و تنها با بهانه ی «آورده های مالی» گام به میدان ورزش گذاشتند. اگر از انگشت شمار موارد موفق اینگونه افراد بگذریم، همگی جز «حیف و میل بیت المال» و« شکایت های جورواجور بازیکنان و مربیان خارجی نزد فیفا» و هدر رفت سرمایه یی که می توانست خرج «ساخت ورزشگاه »و تربیت اصولی بازیکن در رده های پایه، «اعزام مربیان مستعد ایرانی» به دوره های معتبر خارجی و... شود، چیز دیگری برای فوتبال به ارمغان نیاورده اند.
اصولا فلسفه و چرایی حضور بعضی از آقایان در فوتبال مشخص نیست، معلوم نیست فلان آقا با کدام انگیزه همزمان در دو باشگاه لیگ برتری سمت دارد، در حالی که چنین موضوعی به نظر، خلاف قوانین و مقررات است. قرار بود غیر فوتبالی ها با ورود به ورزش مرهمی بر  پیکر نیمه جان آن باشند؛ اما این روزها بیش از نیمی از وقت برنامه های تلویزیونی یی که می تواند  صرف تحلیل و تفسیر فنی مسابقات باشد، به خاموش کردن آتش دعوای مدیران و مالکان و سرپرستان و بازیکنان و حتی بوقچی های تیم ها می شود. پس از دو دهه که آرام آرام پول های کلان به فوتبال سرازیر شد، به نظر می رسد همان باشگاهی که در صندوق عقب یک مربی بود و تیم دیگرش در اتاق 3×4 تمرین می کرد، جذابیت بیشتری نسبت به این روزها داشته است، شاید حق با یکی از قدیمی ها فوتبال است که چند ماه گفته بود:« بهتر است با وضع کنونی یکی دو سالی مسابقات را تعطیل کرده و با ساماندهی مجددد راه اندازی کنیم»، اگر چه  این موضوع خواسته ی آرمانگرایانه یی محسوب می شود؛ اما حرف بیراهی نیست، وقتی قرار است هر ساله با تغییر مدیریت، در بر پاشنه ی سابق بچرخد، همان بهتر که فوتبال را تعطیل کنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

ما انتقاد نمی کنیم، فحش می دهیم؛ شما سعی کنید انتقاد کنید.