صحبت از علی کریمی است، او که در هجده سالگی بدون دعوت رسمی از جانب کسی تنها و با یک ساک ورزشی به بروجرد رفت تا در تمرینات تیم ملی ایران شرکت کند و با بی مهری دست اندرکاران به تهران برگشت. هم او که وقتی از فتح به پرسپولیس آمد، کسی باور نمی کرد چنان نمایشی از خود نشان دهد که بعدها سر از بایرن مونیخ در آورد. او که در ویتنام با یک حرکت نا پخته با لگدی که در طرفداری از علی انصاریان به داور ژاپنی زد، به مدت یک سال از حضور در مسابقات رسمی محروم شد و همه از جمله نگارنده باور کرده بودیم که دیگر تمام شده است.
علی کریمی از نسل بازیکنانی است که بدون داشتن روابط و بدون چنگ زدن به دامان کسی تا به اینجا بالا رفته است ، او در حساس ترین روزهای تصمیم گیری با نهایت آرامش تصمیم می گیرد. به موقع انتقاد می کند، برای به دست آوردن جایگاه لب نمی بندد، چون داشته های او در پاهای پرتوانش است نه در زبانش! آری بازیکنان ایرانی باید علی کریمی را به عنوان الگو حقیقتا مورد احترام قرار دهند، از نسل بازیکنانی چون علی کریمی تنها مهدوی کیا باقی مانده است که او هم روزهای آخرین بازی را می گذراند.
علی کریمی که اینک در اخرین سالهای بازیگری قرار دارد یک بار دیگر به اروپا رفت تا ستاره های پوشالی این سالهای فوتبال ایران بدانند برای حضور در باشگاههای معتبر اروپا لزوما داشتن روابط کارساز نیست و باید هنری در بازیکن باشد که مدیران تیم ها به خریدن ان هنر رغبت نشان دهند.
صد البته در انتقال کریمی به شالکه شناخت قبلی ماگات و مدیران شالکه بی تاثیر نبود و نیست؛ اما تا کنون چند بازیکن از ایران دیده اید که چند سال بعد از بازگشت از اروپا و حضور در فوتبال بی در و پیکر قطر و لیگ ایران دوباره سر از آلمان و یا حتی لیگ های درجه دوی اروپا درآورده باشند.
از این منظر علی کریمی در بین تمامی فوتبالیستهای ایرانی یک استثناست، همانگونه که از نظر استقلال فکر و رای نیز استثناست، زنده باد علی کریمی....