۱۳۸۹ تیر ۲۰, یکشنبه

جام جهانی و حسرت های ما

به بهانه ی قهرمانی اسپانیا در جام جهانی 2010
جام جهاني و حسرت های ما
afshinmashori@yahoo.com
نویسنده: افشين معشوری

بالاخره جام جهانی 2010 فوتبال آفریقای جنوبی با برتری و قهرمانی اسپانیا به انتها رسید.برای ما ایرانیان فوتبال دوست این جام حسرتهای زیادی را به همراه داشت.اولین حسرتی که بردل فوتبالدوستان ایران ماند عدم حضور تیم ملی ایران در این جام بود و حسرت دیگر به حضور خوب تیم های ژاپن و کره بر می گردد. سالهاست این تیم ها با بهره گیری از مربیان طراز اول فوتبال دنیا به رشد و تعالی این ورزش پرطرفدار همت گماشته اند ؛ اما در ایران این سیر روند معکوسی دارد و در پاره ای از موارد حتی احساس می گردد دست هایی در کار است تا در این رشته درجا زده و احتمالا عقب گرد کنیم.

متاسفانه مدیریت در فوتبال ایران جایگاهی نادرست و تعریف نشده دارد، از حضور بیجای سرداران غیر ورزشی گرفته تا عزل و نصب های بی دلیل در فوتبال ایران همه و همه نشان از نوعی سردرگمی در این رشته دارد.بسیاری معتقدند ورزش باید توسط ورزشکاران اداره شود و این خود اشتباه بزرگتری است که امروزه در دنیا ثابت شده است و نمونه های زیاد و موفقی وجود دارد که این فرضیه را رد می کند؛ اما می توان ورزشکاران بزرگمان را در کنار مهارتهای ورزشی در کلاسهای مدیریت بنشانیم و بعد از دوره ی قهرمانی آنها را در مناصب مدیریت به کار گماریم.

فوتبال ایران در دهه ی گذشته از دو نوع مدیریت بهره جسته است:

1. مدیریت کاملا غیر فوتبالی
2. مدیریت کاملا فوتبالی


مدیریت غیر فوتبالی ها(مدیریت صفایی فراهانی)

در ابتدا به مدیر غیر فوتبالی و خدمات او خواهیم پرداخت.محسن صفایی فراهانی، مردی کاملا سیاسی با تجربه ی حضور در مشاغل مهم وزارتخانه های مهمی همچون نیرو به فدراسیون فوتبال آمد، در دوره ی حضور او فدراسیون از حالت مدیریت فرمایشی به یک نهاد سیستماتیک درآمد و طرحهای خوب و مفیدی که ثمره ی بعضی از آنها را امروزه شاهد هستیم، از زمان او به حرکت درآمد. شاید مهم ترین اقدام او راه اندازی لیگ برتر حرفه ای فوتبال ایران بود که البته با اشاره ی کنفدراسیون اجرا شد.

در دوره ای که صفایی فراهانی در فدراسیون ریاست می کرد طرحهای دیگری از جمله آسیاویژن در ایران اجرا شد، به طور کلی می توان صفایی فراهانی را یک نمونه ی موفق ریاست غیر ورزشی ها بر ورزش دانست؛ اگرچه در دوره ی حضور او فوتبال ایران اقدامات ناموفقی را نیز تجربه کرد که برای هر کار انجام شده ای امری است بدیهی و کیست که نداند دیکته ی نوشته نشده ، غلط ندارد.

شاید بتوان یکی دیگر از بزرگترین اقدامات فدراسیون و شخص صفایی فراهانی را در مدت زمامداری اش در فوتبال تهیه ی هواپیمای چارتر برای حضور در" منطقه پرواز ممنوع عراق آن روز" دانست که با رایزنی وزارت امور خارجه وقت صورت پذیرفت تا بازیکنان ایرانی با فراغ بال به دیدار همسایه غربی بروند و درخاک عراق این تیم را مغلوب کرده و سربلند به کشور بازگردند .

مدیریت فوتبالی ها(مدیریت دادکان)

صفایی فراهانی که از فوتبال دل زده شد، محمد دادکان بازیکن اسبق پرسپولیس که دوره ی کوتاهی نیز در خدمت تیم ملی بود با پشتوانه ی تحصیل دانشگاهی و البته مدیریتی، جانشین او شد. از اینجا توقعات طرفداران فوتبال بالا رفت، آنها که مدیریت صفایی را در فوتبال تجربه کرده بودند، توقع داشتند دادکان که از جنس فوتبال بود عملکرد بهتری داشته باشد.دکتر محمد دادکان مدیری اصولگرا بود که البته گاهی این اصولش با موازین ورزشی درتضاد بود.

محمد دادکان در آخرین حضورش در برابر دوربین یک برنامه ی تلویزیونی به اختلاف گسترده ودامنه دارش با رئیس وقت سازمان تربیت بدنی صحه گذاشت و اذعان کرد که اختلافات باعث برکناری و دوری اش از فدراسیون فوتبال شده است.

او الحق درتصمیم گیری ها عملکردی خوب داشت و تا حدودی نیز رهرو راه فراهانی بود؛ اما تضادهای گاه و بیگاه او با رئیس وقت سازمان تربیت بدنی و زیاده خواهی محمد علی آبادی سرانجام باعث شد در هنگامه ی جام جهانی فوتبال در آلمان مجبور به استعفا شود، کاری که حتی باعث تعلیق فوتبال ایران شد که با رایزنی های زیاد بالاخره فیفا کوتاه آمد و شورای انتقالی فدراسیون به ریاست صفایی فراهانی و همکارانش تشکیل شد و پس از کش و قوس هایی بالاخره با انتخاب کجدارومریز علی کفاشیان به نقطه ای رسید که بی گمان افول مجدد ورزش اول ایران آغاز شد.

عقب گرد بزرگ (مدیریت کفاشیان)

علی کفاشیان معاون سازمان تربیت بدنی، با سابقه ی قهرمانی در رشته ی دوومیدانی، زمانی که به فدراسیون آمد در واقع مطیع دستوراتی بود که از سوی سازمان دیکته می شد و لازم الاجرا بود.

محمد علی آبادی که درجنگ با کمیته انتقالی منصوب شده ی فیفا برای در دست گرفتن فدراسیون باخت، ناچار شد کفاشیان را در انتخاباتی که تنها او نامزدش بود به کار بگمارد و دستوراتش را به او دیکته کند، کاری که ظاهرا مدیر جدید نیز از آن خرسند بود.

در دوره ی مدیریت علی کفاشیان فدراسیون بسیار ناهماهنگ، کارها مجددا به صورت سنتی والبته این بار درپوشش کمیته هایی که اصولا تعریف نشده و گاهی وجود خارجی ندارد ،انجام می گیرد.

نمونه هایی از فدراسیون کفاشیان

اوج ناهماهنگی های فدراسیون علی کفاشیان ، انتخاب مربی بعد از امیرقلعه نویی بود.

پس از رایزنی های بسیار در حالی که باافشین قطبی تمام کرده و او در حافظیه با در دست داشتن پرچم ایران از تماشاگران پرسپولیس خداحافظی کرده بود، ناگهان اعلام شد که علی دایی به این سمت انتخاب شده است.

از کشمکش های مربوط به این انتخاب می گذریم، اما با در این میان علی دایی را نیز خیلی زود خرج کردیم و دوباره به قطبی رسیدیم. او که آمد با اعتماد به نفسی که حاکی از حرفه ای بودنش بود قولهای بیجایی داد که خیلی زود هم نقش برآب شد.

اصولا نگارنده معتقد است قطبی به جز اینکه خوب احساسات و عواطف ما ایرانی ها(1) را به بازی می گیرد، کار دیگری بلد نیست و تنها با انگشت گذاشتن بر نقطه ضعف های ما راه خود را رفته و پولش رامی گیرد.ازجام جهانی حذف شدیم، آقای قطبی ابقا شد تا در مسابقات مقدماتی جام ملتهای آسیا ما را جان به لب کند.

برد در برابر تیم هایی که تیم های دوممان هم به راحتی از پس آنها بر می آمدند چنان او را به اوج آسمانها می کشاند که گویی تیم های قهرمان جهان و اروپا را شکست داده است، شاید به فیلم این شادی ها نیاز داشت تا روزی در رزومه ی کاری خود بگذارد و از این راه بر مبلغ قرار دادش که هم اکنون نیز از بسیاری مربیان حاضر در جام جهانی بیشتر است ، بیفزاید.

بعد از صعود به مرحله ی نهایی جام ملتهای آسیا زمزمه هایی در خصوص حضور مربیان باکیفیتی از گوشه و کنار شنیده شد و دراین راه نایب رئیس فدراسیون باحضور درترکیه با مربی نام آشنای ترکها مذاکره کرد، کاری که کفاشیان در ابتدا تکذیب و بعد از برملا شدن به شوخی و تمسخر با آن برخورد کرد و در این رهگذر" تاج " که مذاکره کننده با مربی خارجی بود از سمتش در کمیته تیم های ملی استعفا داد تا بیش از این مورد استهزا قرار نگیرد.

حالا دوباره فوتبال ملی مان آرام آرام باید برای حضور در مرحله نهایی جام ملتهای آسیا استارت بزند در حالی که نه فدراسیون و نه قطبی از برنامه ها،اردوها و تدارکات خبر درستی نمی دهند و نوعی بلاتکلیفی مشاهده می شود، کاری که ما ایرانیها تبحر زیادی در آن داریم،بی برنامگی!!

ضعف مدیریت در داخل فدراسیون

در بعد مسائل داخلی فدراسیون و فوتبال ایران متاسفانه بدترین نوع مدیریت را شاهد هستیم، حضور کسانی در کمیته های مختلف، که ورزش را با پادگان اشتباه گرفته اند باعث مسائلی شده که دودش به چشم همه خواهد رفت.کسی با اصلاح امور در میدان ورزش مخالفتی ندارد،؛اما تادیب یک ورزشکار برای اعمال غیر ورزشی در خارج از میدان در صلاحیت کمیته ی منشور اخلاقی فدراسیون نیست و اصولا زندگی شخصی ورزشکاران ربطی به فدراسیون و کمیته های مختلف اش ندارد.

ماجراهایی نظیر تست اعتیاد مربیان ومنشوری اعلام نمودن تعداد دیگری از مربیان در صلاحیت اعضای کمیته ی منشور نیست و باعث هتک حرمت افراد حقیقی است و بر فضای بی اعتمادی خانواده نسبت به حضور فرزندانشان در محافل ورزش می افزاید.

برای رسیدگی به مسائل غیر اخلاقی مربیان و ورزشکاران دادگاه های صالحه و ویژه ای در خارج از محیط ورزش وجود دارد که فدراسیون نشینان می توانند نسبت به معرفی افراد مشکوک به مراجع ذیصلاح اقدام نمایند.از کشمکش های ریاست کمیته ی داوران با مربیان و کارشناسان می گذریم که این خود مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد و همچنین است اوضاع کمیته ی انضباطی که این اواخر داشت در مورد کوتاه کردن ناخن های بازیکنان نیز نظر می داد که تنها شان این کمیته را پایین خواهد اورد.

چه باید کرد؟

مسئله ی غیر قابل کتمان ، اهمیت فوتبال برای مردم کوچه و بازار و حتی سیاستمداران است. فوتبال ایران پتانسیل حضور در جایگاههای بالایی درجهان و آسیا را دارد؛ اما با ادامه ی روند حاضر نه تنها به جایی نخواهیم رسید که به قول معروف به ترکستان خواهیم رفت.

برای کامیابی در هر پدیده ی اجتماعی تنها استعداد کافی نیست، برنامه ریزی صحیح، عزم جدی برای اجرای برنامه ها، وجود ضمانت اجرایی کافی و تمرین و ممارست از مواردی است که باید به آن پرداخت.

گمشده ی این سالهای فوتبال ما به نظر؛ مدیریت اصولی صفایی فراهانی، کاردانی محمد دادکان و احتمالا کمی دانش روز که می توان در افرادی مانند مهدی تاج که با همه ی وجودش برای ورزش اول کشور تلاش می کند سراغ گرفت. آیا می توانیم کسی را بیابیم که همه ی این محاسن را یک جا داشته باشد؟

مسلما خیر؛ اما می توانیم کسی را به کار بگماریم تا به کار گروهی اعتقاد داشته باشد و کمیته های صوری و نیست درجهان ، تشکیل ندهد تا از کنار آن به خواسته های خود و احتمالا دیگرانی که از دور بر او ناظرند برسد.

امیدوارم این نوشتار باعث تلنگری به وجدان کسانی که از کنار فوتبال به همه ی خواسته های خود می رسند، شود تا پس از این وظیفه ی سازمانی خود درفدراسیون را به عنوان جایگاهی برای خدمتگزاری ببیند نه منبع درآمدی برای رسیدن به امیال شخصی خود! و فوتبال را برای فوتبال بخواهند تا چهار سال دیگر در همین روزها، عمری اگر باقی بود تکرار مکررات ننویسیم و حسرت چهار ساله ی ما هشت ساله نشود.

وکلام آخر:

سی و دو تیم برتر جهان از یک ماه پیش رقابتشان را برای در آغوش گرفتن یک جام شروع کردند. نه برزیل پرمهره ی مغرور، نه آرژانتین تکنیکی با " دَن دیه گوی" مدل 2010، نه آلمان با فوتبال یک دست و ماشینی ، نه هلند با ان فوتبال اموزشی و کلاسیک و نه هیچ تیم کوچک و بزرگ دیگر نتوانست جام را بالای سر ببرد.تیمی جام را بالای سر برد که مربی اش ده سال قبل زمانی که مربی رئال مادرید بود وعده ی یک فوتبال جدید را داده بود، به خاطر می آورم او گفته بود:

من دنبال سیستمی هستم که در آن پست برای بازیکن معنایی نداشته باشد.

و چه زیبا امروز همان مربی تئوری اش را باقهرمانی در دنیا اثبات کرد، ما ایرانی ها در ادبیات غنی مان مثلی دارم که می گوید:

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

بیاییم برای سرافرازی فوتبال ایران و برافراشتن پرچم سه رنگ مقدسمان طرحی نو در اندازیم .

-------------------
پی نوشت:
1-نگارنده افشین قطبی را یک غریبه می داند که تنها با ارتباطات قوی در ایران به کار مربیگری مشغول شده است، او صلاحیت تیم ملی ایران راکه تیم امید کوچک ترین تا بزرگترین فوتبالدوست ایرانی است ندارد.اوبارها در لحظات حساس ماهیت تربیتی اش را نیزبروز داده است. دربعد فنی نیز چیزی بیشتر از مربیان داخلی ندارد؛ اما چون ما در کشورمان همواره به انتظار نشسته ایم تا کسی را ازصندلی بلند کنیم و برجایش بنشینیم، در این خلا ایجاد شده آقای قطبی این صندلی را تصاحب و به نظر می رسد فدراسیون نیز تمایلی برای بازپس گیری این پست و سپردن به صاحبان اصلی اش که مربیان زحمتکش داخلی هستند ندارد.


این نوشته را اینجا هم می توانید بخوانید

افزودن عنوان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

ما انتقاد نمی کنیم، فحش می دهیم؛ شما سعی کنید انتقاد کنید.